آثار ایمان به معاد
اعـتـقـاد بـه اصـل مـعـاد، تـحـولى بـس ژرف در سـاخـتـار انـدیـشـه، روان و عـمـل آدمـى پـدیـد مىآورد و شـعـاع انـدیـشـهاش را از قلمرو طبیعت و مرزهاى مادّى فراتر میبرد. این تـحـول و دگـرگـونى، که زاییده آن باور و اعتقاد راستین است، پیامدهایى گسترده در رشد و تکامل و زندگى فردى و اجتماعى انسان به همراه دارد، به تلاش و کوشش انسان جهت معنوى مىدهد، گسترهی عمل او را تا دامنه ابدیت مىگستراند، به کالبد جامعه روح معنویت مىدمد و انسان را براى مقصدى دوردست به تلاش وا مىدارد.
اینک، به اختصار، برخى از آثار سازنده ایمان به معاد را برمىشماریم:
الف) تفاوت در بینشها
با وجود ایمان به معاد، زندگی هدفدار میشود و همه اعمال و رفتار انسان مؤمن به معاد به سوی تأمین معاد، جهت مییابد. در حالی که انسان غیر مؤمن به معاد، هدفی را برای مجموعه زندگی خود نمییابد و زندگی برای او هدف دار، جهت دار و معنی دار نیست. او برای رفتار خود چارچوبی نمیشناسد، هر گونه خواست و اراده کرد، عمل میکند یا حتی رفتار خود را مطابق دلخواه بدون احساس محدودیت، تغییر میدهد. قرآن در این باره میفرماید: ﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ٭ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ﴾ (قیامت: ۵)؛ بلکه انسان میخواهد در پیش روی خود، راه را باز کند (مانعی برای آنچه میخواهد انجام دهد، نبیند)، از این رو نسبت به قیامت اظهار تردید کرده و میپرسد قیامت کی خواهد بود؟!
همچنین ایمان به معاد نگاه به زندگی دنیا را نگاه به مرحلهای مقدماتی، گذرا و ناپایدار میسازد و مؤمن به معاد خود را در حال فراهم کردن توشه و لوازم زندگی ابدی و جاودانی برای پس از مرگ میشمارد و حال آن که منکر معاد زندگی را منحصر به دنیا و دنیا را همه دوره حیات خود میپندارد. زندگی برای او همین مدت محدود، همراه با همه رنجها، سختیها و مشکلات گوناگون است. از این رو، افسردگی، نا امیدی، اضطراب روانی، بلا تکلیفی، احساس پوچی و بی هدفی بر این گونه زندگی سایه میافکند و اگر رو به لذتهای ناپایدار آن میآورد، به دلیل این است که در میان این همه ناکامیهای زندگی دنیا، دمی لذت را غنیمت میداند در صورتی که ایمان به معاد، زندگی دنیا را مقدمهای بر آخرت قرار میدهد که فرد باید در این مزرعه بذری بیفشاند تا از ثمرهی کار خود در زندگی بی پایان آخرت، بهرهمند شود. در این دیدگاه همه چیز، ابزار رشد، کمال و ترقی انسان میشود و زندگی پر نشاط و امیدآفرین خواهد بود.
ب) آرامش در بیکرانهها
اعـتـقـاد بـه زنـدگـى پـس از مرگ، دامنهی پرواز اندیشهی آدمى را از عالم خاکى مىرهاند و آفاق انـدیـشـه اش را از تـنـگناى زندگى مادى آزاد مىکند. پیروان مکتبهاى مادّى، به گمان این که انسان موجودى مادّى است، او را در دیوارهاى بیجان مادّه زندانى مىکنند و توان و کوشش او را در پـهـنـهی طـبـیـعـت مـحـدود مىسازند و سعادت آدمى را در چارچوب زندگى مادّى ترسیم مىکنند و سـرانـجـام، تـلاش، کـوشـش، زنـدگـى و هـسـتـىاش را در دل تیرهی خاک و پهنهی بىفروغ و تاریک جهان مادّى مدفون مىسازند. نتیجهی قطعى این بینش، احـسـاس پـوچـى و بـیـهـودگـى اسـت که هرگونه معنا و مفهوم را از زندگى بشر سلب کرده و روزنهی امید را به روى او مىبندد.
بـنـابراین، تنها در سایهی ایمان به مبدأ و معاد است که پوچى و بىهدفى از کوى جان آدمى رخت برمىبندد و از صحنههاى اجتماعى محو مىشود و در پرتو آن زندگى بشر روشنایى و فروغ مىیابد.
ج) مسؤولیت آفرینى
مسؤولیت، تعهّد، ایثار، فداکارى و شهادت، واژه هایى زیبایند که در تاریخ مبارزههاى ملتها بر سر زبانها بوده و همهی مکتبهاى دینى و فکرى، پیروان خود را به آن فراخواندهاند. اما با اندکى دقت معلوم مىشود که تنها در پرتو ایمان به معاد و قیامت این کلمات معناى حقیقى و مفهوم واقـعـى خـود را مىیـابـنـد. مـکـتـبهاى مـادّى، چـون مىخـواهـنـد مـسؤولیـت و تـعـهـد را در دل پـیـروان خـود بـنـشـانـنـد، آنان را در برابر وجدان جامعه، مردم، محرومان، تاریخ و… مسؤول مىخوانند، ولى از آن رو که این گونه شعارها، بىریشهاند، نمىتوانند آن احساس مسؤولیت راستین را در نهاد افراد بیافرینند. در آیین آسمانى، در پرتو ایمان به خدا و اعتقاد به روز پاداش این ارزشهاى والا به روشنى جـلوهگـر اسـت؛ زیـرا در حـقـیـقـت، انـسـان تـنـهـا در بـرابـر خـداونـد مـسؤول اسـت و در بـرابر او باید پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشد و این مسؤولیت راستین است که مىتواند پشتوانهی ارزشها و تعهدات فردى و اجتماعى انسان باشد.
آثار سازنده معاد در قرآن
قرآن در یک آیه، نظریهی دو گروه (مادی و الهی) را دربارهی معاد منعکس میکند: ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَهُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ﴾؛ (سبأ: ۴)؛ «گروه کفار گفتند که قیامتی نخواهد آمد. بگو: سوگند به خدایم رستاخیز خواهد آمد، اوست آگاه از غیب حتی اندازه سنگینی ذرهای در آسمانها و زمین و نه از آن کوچکتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نیست و همگی در کتاب روشنی مضبوط میباشد.»
کدام یک از این دو مکتب میتواند، به اجرای قوانین و تحکیم عدالت اجتماعی و حفظ حقوق همنوعان کمک کند؟ آیا آن مکتبی که میگوید: جهان، صاحبی و خدایی دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، برای اعمال او حساب و کتابی در کار نیست، یا مکتبی که میگوید: هر عملی هر چند کوچک باشد، در روز بازپسین، حساب و کتابی خواهد داشت؟
٭ آمنه اسفندیاری (روزنامه آرمان/ شماره: ۲۳۲۸)