
آداب نیکوکاری
نویسنده: علی طنطاوی
ترجمه: رقیه نعمتی
دیشب دختر خدمتکار مقداری لوبیا و کمی برنج را در سینی بزرگ مسی ریخت و کمی هم بادنجان و چند عدد خیار و چند دانه زردآلو را نیز با بیمیلی و بدون دقت به رویشان پرت کرد و آنها را میبرد که من او را دیدم و پرسیدم و اینها برای کیست؟
گفت: برای آن نگهبان. به خواسته و امر خانم برایش میبرم.
گفتم: ای بیذوق! برگرد! سینی را بیاور، بهتر است هر کدام از خوراکیها را در بشقابی جداگانه بگذاری، همراه با قاشق و چاقو و کاسهای آب که تمیز و مرتب باشد. همه چیزهایی که خواستم را با قاشق و چاقو و لیوانی آب در سینی گذاشت.
بعد گفتم: حالا برایش ببر،
عصبانی و غرولند کنان کلماتی نامفهوم گفت و رفت.
گفتم: برایت خیلی سخت بود؟! نظم و ترتیب لذتبخشتر از خود غذا است. چون غذا صدقه مال است و نظم و سلیقه در تزئین آن صدقه عاطفی و برای ابراز محبت است.
آن غذای جسم است و این خوراک قلب، اگر غذا را با بیحوصلهگی و آشفتگی در سینی بریزی انگار که خوارش کردهای و چون گدایان با او برخورد کردهای و پس مانده غذا را با منت به او دادهای، اما اگر سینی را با سلیقه و حوصله بچینی او احساس میکند که دوستش دارید و او را چون مهمانی عزیزگرامی میدارید.
آن حالت از بخشش و احسان، صدقهی مادی است و اما در حالت دوم صدقه معنوی و التیام روحی است که نزد خداوند متعال بزرگتر و برای فقیر باارزشتر است.
درست مثل وقتی که مقدار کمی پول را با تبسم و سخاوت به فقیری بدهی ارزش آن پول خورد صدها برابر بیشتر از بخشیدن اسکناسی درشت همراه غرور و تکبر و اخم و عبوسی است که به او میدهی، چون عاطفه و احساسش را جریحهدار کردهای.
گاهی نفوذ و تأثیر کلماتی محبتآمیز به یه خدمتکار بسیار کاریتر از عطایای با تحقیر بخشیدن است زیرا قلب و احساسش را در حالت اول سیر کردهای.
تو ای کارمند عالی رتبه! اگر روزی دوست دوران مدرسهات به عنوان ارباب رجوع نزد تو آمد، با مهربانی و خوشرویی پذیرایش شو و سپس به کارش بپرداز.
زیرا این حرکت تو بسیار باارزش تر و در کسب رضایتش مؤثرتر است، تا زمانی که تمامی خواستههایش را برآوری و با رفتارت به او توهین و تحقیر کرده باشی و رفتاری همانند رفتار کارمند بلندپایه یا رئیس به یک مراجعه کننده ناشناس انجام دهی.
شما ای خیرین و نیکوکاران گرامی!
همانطور که اموالتان را صدقه میدهید کمی هم از احساستان را همراهش کنید تا نیازمندان بفهمند که آنها نیز برادرهای شمایند و به واقع چون خود شما، نه تافتهای جدا بافته که دنیایتان فرسنگها از هم دور است. و همیشه خود را در جایگاهی ببینید که آنها هستند تا احساس کنند کسی از جنس خودشان به آنها کمک میکند. با دستهایی که از پائین و همردیف دست خودشان به آنها بخشیده است. چرا که اگر یک کیسه طلا را به مستحق ببخشی او را بینیاز کردهای ولی اگر از بلندای یک خانه شش طبقه رویش بیندازی او را خواهی کشت…!
منبع: فصلنامه بین المللی ندای اسلام