تکفیر و تفتیش عقاید از دیدگاه قرآن
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٌ کَذَلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا﴾ [سوره نساء، آیه ۹۴]؛ ای مؤمنان! هنگامی که سفر کنید در راه خدا، پس تحقیق کنید و نگویید آن را که به شما سلام کرده است که تو مسلمان نیستی، شما میخواهید اسباب زندگی دنیا را، پس نزد خدا غنیمت زیادی هست، شما هم چنین بودید پیش از این، پس خدا بر شما فضل کرد، باز شما تحقیق کنید، به درستی که خدا به کارهای شما آگاه است.
خلاصهی تفسیر
ای مؤمنان! وقتی که شما در راه خدا (برای جهاد) سفر میکنید، پس هر کار را (قتال باشد یا چیزی دیگر) تحقیق کنید و به چنین شخصی که در جلوی شما (علامات) اطاعت ظاهر کند (مانند خواندن کلمه یا سلام گفتن به طریق مسلمانان)، چنین نگویید که این (از ته دل) مسلمان نیست (و فقط به خاطر حفظ نفس خود به دروغ تظاهر به اسلام میکند). اینطور که شما اسباب زندگی دنیا را میخواهید؛ زیرا که به نزد خدا (در علم و قدرت او برای شما) مال غنیمت زیادی وجود دارد (که به طرق جایز به شما میرسند. و یاد کنید که) قبلاً (در زمانی) شما هم چنین بودید (که مدار قبول اسلام شما تنها اظهار ادعای شما بود)، پس خدا بر شما احسان فرمود (که بر آن اسلام ظاهری اکتفا گردید و به تحقیق باطنی موقوف نکرد)، بیندیشید، همانا الله از تمام اعمال شما با خبر است (که بعد از این دستور چه کسانی بر آن عمل میکنند و چه کسانی عمل نمیکنند).
برای مسلمان قرار دادن کسی، علامات اسلام کافیست و تفتیش عقاید جایز نیست
در نخستین آیه از سه آیهی مذکور چنین راهنمایی گردید که هر کسی که خود را مسلمان معرفی کند، برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بدون تحقیق، گفتار و سخن او را بر نفاق حمل کند و سبب نزول این آیه وقوع چنین وقایعی است که از بعضی از صحابهی کرام لغزشهایی سر زد.
چنانکه در ترمذی و مسند احمد از حضرت عبدالله بن عباس منقول است که یکی از قبیلهی بنوسلیم با گروهی از صحابه که به جهاد میرفتند، برخورد کرد و این شخص گوسفند میچرانید، او به حضرات صحابه سلام گفت که عملاً این را اظهار میکرد که من مسلمانم. صحابهی کرام پنداشتند که او در این وقت فقط به خاطر حفظ مال و جان خویش این فریبکاری را به کار میبرد که مانند مسلمانان سلام گفته از ما نجات بیابد. لذا او را به قتل رساندند و گوسفندان او را مال غنیمت قرار داده، در خدمت رسول خدا صلى الله علیه وسلم تقدیم داشتند. این آیه بر این واقعه نازل شد که کسی که به شما به طریق اسلامی سلام بگوید، پس بدون تحقیق نپندارید که او خود را به فریب مسلمان معرفی کرده است و مال او را به غنیمت نگیرید. (ابن کثیر)
روایت دیگری از حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنه نقل شده است که آن را بخاری مختصراً و بزار مفصّلاً نقل کردهاند که رسول خدا صلى الله علیه وسلم دستهای از مجاهدین را که حضرت مقداد بن اسود از جملهی آنها بود، فرستاد. وقتی آنان به آن جایگاه رسیدند، همهی مردم فرار کرده بودند و فقط یکی مانده بود که نزد او مال فراوانی بود. او در محضر صحابه گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلٰه إلاَّ الله»، اما حضرت مقداد رضی الله عنه پنداشت که او از ته دل نگفته، بلکه به خاطر نجات مال و نفس خویش کلمه را خوانده است؛ لذا او را به قتل رسانید. یکی از حاضرین گفت: تو مرتکب کار بدی شدی و کسی را کشتی که به لا إلٰه إلا الله گواهی داد؛ اگر من به محضرت پیامبر صلى الله علیه وسلم حاضر شوم، این سرگذشت را حتماً ذکر خواهم کرد. وقتی که ایشان وارد مدینه شدند، این واقعه را به سمع مبارک آنحضرت صلى الله علیه وسلم رسانید، آنحضرت صلى الله علیه وسلم، حضرت مقداد را خواند و شدیداً مؤاخذه فرمود و گفت: به روز قیامت چه جواب داری وقتی که کلمهی لا إلٰه إلا الله مدعی تو باشد؟
نسبت به همین واقعه این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾. در این باره، علاوه بر این دو واقعه، واقعات دیگری هم نقل شده است؛ اما محققین اهل تفسیر گفته اند که در میان این واقعات تعارضی وجود ندارد؛ زیرا همهی این واقعات به صورت مجموعی سبب نزول قرار گرفتهاند.
در واژگان آیهی ﴿أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ﴾، فرمود: در اینجا اگر مراد از لفظ ”سلام“، سلامِ اصطلاحی باشد، پس واقعهی اوّل بیشتر به این ارتباط دارد و اگر معنی لفظی سلام، سلامت و اطاعت گرفته شود، پس همهی واقعات در آن مساوی هستند؛ بنابراین بیشتر علما در اینجا ﴿السَّلَامَ﴾ را به ”اطاعت“ ترجمه کردهاند.
قضاوت بدون تحقیقِ واقعه درست نیست
در اوّلین جملهی این آیه یک راهنمایی عمومیای وجود دارد که مسلمانان هیچ کاری را نباید بدون تحقیق و تنها به گمان خود انجام دهند؛ چنانکه میفرماید: ﴿إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا﴾؛ یعنی وقتی شما خواستید به سفر بروید، هر کاری را با تحقیق انجام دهید؛ زیرا کاری که تنها از روی گمان و خیال انجام شود، بسا اوقات اشتباه واقع میشود. در اینجا قید سفر را به این خاطر آورد که این واقعات در سفر پیش آمدند. عموماً مردم یک شهر از احوال یکدیگر آگهی دارند وگرنه اصل حکم، عام است که ـ چه در سفر باشد و چه در حضرـ اقدام به کاری بدون تحقیق جایز نیست. در حدیثی آمده است که رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمود: کار کردن با فکر و تأمل، از جانب خداست و عجله در کار، از طرف شیطان است. (بحر محیط)
در جملهی دوم: ﴿تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا﴾، این بدگمانی را اصلاح کرد که سبب اقدام به این کار خیال اشتباهِ به دست آوردن ثروت و مال غنیمت بود. در آخر هم نشان داد که الله تعالى برای شما اموال غنیمت زیادی را مقدر و مقرر فرموده است؛ لذا شما به فکر اموال نباشید.
بعد از این هشدار دیگری داد که شما قدری بر این هم نظر بیفکنید که قبلاً بسیاری از شما هم در مکه چنان بودید که نمیتوانستید ایمان و اسلام خود را آشکار کنید؛ سپس الله تعالى بر شما احسان فرمود که شما را از شرّ همهی کفار رهایی داد و شما اسلام را اظهار کردید؛ پس آیا امکان ندارد آن شخصی که با دیدن لشکر اسلام، کلمه را خوانده است، او حقیقتاً قبل از این به اسلام معتقد شده باشد، اما از خوف کفار موقعیتی به دست نیاورده که اسلام را اظهار کند، اکنون لشکر اسلام را دیده، اظهار کرد؛ همانطور که در ابتدا شما هم کلمه را میخواندید و خود را مسلمان معرفی میکردید. پس در آن زمان برای مسلمان شدن شما، شریعت این قید را مقرر نکرد که از قلوب شما تفتیش به عمل آورده شود و ثبوت اسلام در قلب شما مورد تحقیق قرار گیرد و شما را مسلمان بدانند؛ بلکه تنها خواندن کلمهی اسلام برای مسلمان شدن شما کافی قرار داده شد؛ همچنین اکنون وقتی که کسی در جلوی شما کلمه میخواند، او را مسلمان پندارید.
منظور از کافر نگفتن اهل قبله
از این آیهی کریمه این مسألهی مهم معلوم شد که هر کسی که خود را مسلمان نشان دهد، خواه با خواندن کلمهی طیبه یا با اظهار دیگر شعائر اسلامی؛ مثل شرکت در اذان، نماز و…، پس بر مسلمانان لازم است که او را مسلمان بدانند و با او مثل مسلمانان رفتار کنند و در انتظار این نباشند که او از ته دل مسلمان شده است یا بنا به مصلحتی دیگر، اسلام را آشکار کرده است. نیز در این باره بر اعمال او هم ملاکی نخواهد بود؛ فرض کنید که او نماز نمیخواند، روزه نمیگیرد و در هر نوع گناه آلوده شده، باز هم کسی حق ندارد که او را از اسلام خارج بداند یا با او مانند کفار رفتار کند. امام اعظم رحمه الله فرموده است: «لاَ نُکَفِّرُ أَهْلَ القِبْلَهِ بِذَنْبٍ»؛ ما اهل قبله را به سبب گناه، کافر نمیگوییم. در برخی روایات حدیثی این گونه الفاظی هم ذکر شده است: «اهل قبله، هر چند گناهکار و بدکردار باشند، آنها را تکفیر نکنید.»
اما در اینجا یک امر به طور ویژه قابل فهم و یادآوری است که از قرآن و حدیث این نیز ثابت است که هر کسی که خود را مسلمان بگوید، او را کافر گفتن یا کافر پنداشتن جایز نیست. مطلب روشن آن، این است که تا وقتی از او چنان قول یا عملی صادر نگردد که علامات قطعی کفر باشد، اقرار او بر اسلام را صحیح و به او مسلمان گفته میشود و با او همانند مسلمین رفتار میگردد و کسی حق ندارد که به کیفیات قبلی او از اخلاص و نفاق بحث کند. اما کسی که با اظهار اسلام و اقرار ایمان، کلمات کفر را هم میگوید یا بت را سجده میکند، یا حکمی از احکام قطعی اسلام را انکار مینماید، یا شعار مذهبی کفار را اختیار میکند؛ مانند بستن زُنّار و…، چنین شخصی بدون شک به سبب اعمال کفرآمیزش کافر گفته میشود. واژهی ﴿فَتَبَیَّنُوا﴾ در این آیه، به همین نکته اشاره نموده است وگرنه یهود و نصارا همه خود را مؤمن مسلمان میگفتند و چنانکه مسیلمهی کذاب به اجماع صحابه کافر قلمداد شده، به قتل رسید؛ در حالی که نه تنها کلمهی اسلام را اقرار میکرد، بلکه پایبند شعایر اسلامی؛ از قبیل نماز و روزه هم بود و دستور داده بود تا در اذان «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إلٰهَ إلاَّ اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» گفته شود، اما با وجود این، خود را پیامبر صاحبِ وحی میگفت که صراحتاً انکار نصوص قرآن و سنت بود؛ بنابراین او مرتد شد و به اجماع صحابه علیه او جهاد گردید.
خلاصهی مسأله این شد که هر کلمهگوی اهل اسلام را مسلمان بدانید و این تفتیش که در باطن و قلب او چه چیزی وجود دارد، وظیفهی مسلمان نیست؛ لذا آن را به خدا حواله کنید. البته اگر با اظهار ایمان امری بر خلاف ایمان از او سر بزند، پس او را مرتد بدانید؛ به شرطی که خلاف ایمان بودنِ آن امر، قطعی و یقینی باشد و در آن احتمال دیگر و تأویلی نداشته باشد. از این موضوع این هم معلوم شد که الفاظ کلمهگو یا اهل قبله، اصطلاحاتی هستند که مصداق آنها تنها کسی است که بعد از ادعای اسلام، مرتکب قول و فعل کفرآمیز نباشد.
علامه مفتی محمد شفیع دیوبندی( معارف القرآن )
ترجمه : مولانا محمد یوسف حسین پور