
دستهبندی نشده
داخل کردن الفاظ و معانى به قلب به چه معنا است؟
(بخش بیست و سوم):
در بخش قبلی مطالب نماز ﴿ آیات، حرکات، سکنات، افاظِ رکوع، سجود، تحیات و ….﴾ را که چگونه بایستی توسط نماز گذار تلقین شود، مورد بحث قرار دادیم.
نماز خوان واقعی به کسی گفته میشود که سعى میکند این مطالب را وارد قلبش کند.
داخل کردن الفاظ و معانى به قلب به چه معنا است؟
در این تعبیر، میانِ «ذهن» و «قلب» تفاوت بزرگی نهفته است.
اصولاً موضع معنا و جایگاه آن، ذهن انسان است.
یک کافر هم مىتواند معناى «لا اله الا اللّه» را در ذهن خود تصور کند. پس چرا با این وجود کافر است؟
چون گرچه معنا را در ذهن خود وارد مىکند، اما وارد قلبش نمىشود.
از این رو مؤمن از آن جهت مؤمن است که علاوه بر آنکه این مفهوم را در ذهن تصور مىکند، قلباً نیز آن را مىپذیرد و باور مىکند.
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ
[ برخى از] بادیه نشینان گفتند: «ایمان آوردیم.»
بگو: «ایمان نیاوردهاید، لیکن بگویید: اسلام آوردیم.» و هنوز ایمان در قلب هاى شما وارد نشده است.
عدهاى از اعراب آمدند و به وحدانیتِ الله سبحانه و تعالی و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله و اصحابه وسلم ) شهادت دادند:
اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه.
آنان مىپنداشتند که ایمان همین است. از این رو مىگفتند، ما به خدا و رسولش ایمان آوردیم.
آیه نازل شد که اینان گرچه شهادتین را گفتهاند و به وظایف خویش عمل مىکنند، اما هنوز ایمان داخل قلبشان نشده است:
وَ لَمّا یَدْخُلِ الایمانُ فى قُلوبِکُمْ.
اگر چیزى وارد قلب شده باشد آثار خود را در عملِ انسان نشان خواهد داد.
از این رو ما باید سعى کنیم به مرور، حقایقِ مطالبى را که در نماز مىگوییم یا به صورت عملى در ظاهر نشان مىدهیم، به قلب مان وارد کنیم.
اگر «اللّه اکبر» مىگوییم حقیقتاً به این مطلب برسیم که الله سبحانه و تعالی از هرکس و هر چیز بزرگتر است.
اگر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» مىگوییم، آن را به دل نیز باور کنیم و امید و اعتقادى جز به کمک و عنایت الهى نداشته باشیم.
اگر به ظاهر در مقابلِ الله سبحانه و تعالی خاکسارى نشان مىدهیم و به سجده مىافتیم، به قلب و باطن نیز منیت ها و انانیت هاى خود را به دور بریزیم و واقعاً بنده و تسلیم محض او تعالی باشیم.
متأسفانه ما از بس نسبت به این مطالب فاصله داریم، گاهى حتى فکر مىکنیم این حرف ها افسانه و رؤیایى بیش نیست!
اما اینها حقایق و واقعیت هایى است که به بسیارى از آنها در خود قرآن و احادیث نبوی صلی الله و علیه وسلم تصریح شده است.
قرآن کریم در وصف مؤمنان مىفرماید:
إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً. وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً. وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً
چون [قرآن] بر آنان خوانده شود سجده کنان به روى، در مىافتند؛ و مىگویند:
«منزه است پروردگار ما، که وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدنى است.» و بر روى زمین مىافتند و مىگریند و بر فروتنى آنها مىافزاید.
مؤمنان حقیقى و آنانى که ایمان در قلبشان راه یافته، وقتى که قرآن بر ایشان تلاوت مىشود با صورت بر روى زمین مىافتند و مىگریند:
یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ.
کسى به آنان یاد نداده که این کار را بکنند، بلکه این واکنش طبیعى آنها نسبت به تأثیر قرآن است!
و هرچه بیشتر قرآن براى آنان خوانده شود بر خشوعشان افزوده مىشود:
وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً.
به ندرت کسی را دیده باشید که به هنگام شنیدن قرآن چنین حالتى برایش ایجاد شود.
البته کسانى را دیدهام که به هنگام شنیدن قرآن اشک از چشمانشان جارى شده، ولى اینکه بر روى زمین بیفتند و صورت بر خاک بگذارند و بگریند؛ من تا به حال مشاهده نکرده ام.
در آیهاى دیگر که شبیه ی همین آیه است، مىفرماید:
إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا
و هرگاه آیات [خداى]رحمان بر ایشان خوانده مىشد، سجده کنان و گریان برخاک مىافتادند.
آیا این قرآن براى چه کسانى نازل شده است؟
آیا ذکر این اوصاف براى مؤمنان به چه منظورى است؟
آیا فقط خواستهاند که ما بدانیم مؤمنانى بودهاند که چنین اوصافى داشتهاند؟
آیا این اوصاف نباید در ما تحقّق داشته باشد؟
آیا ما نباید در میان انبوه مؤمنانى که اطراف خود مىبینیم، دست کم یک نفر را مشاهده کنیم که چنین حالتى داشته باشد؟!
این امر شاهدى است بر اینکه ما تا چه حد با حقایقِ قرآن و سنّت فاصله داریم.
در سابق افراد متعددى بودهاند که چنین حالى داشتهاند؛ اما در این زمان ها که زرق و برق دنیا بیشتر شده و مسابقه در هجوم به سوى مادیات و شهرت قاری صاحبان و امامان مسجد تشدید گردیده است، این حالات کمتر دیده مىشود.
امروزه حتى کار به جایى رسیده که اگر کسى در حال نماز گریه کند یا با شنیدن آیات قرآن کریم اشک بریزد آن را بدعت در دین تلقى کرده و کارى بی وجه و بى معنا مىدانند!
بالایش نام ها و القاب مختلفِ وهابی و سلفی و این آن را میگذارند.
آیا چیزى که صریحاً در خود قرآن آمده است بدعت در دین است؟!
اگر صریح آیه ی قرآن، دین نیست پس دین چه چیزى است؟!
اگر از طریق قرآن نتوان دین و اوصاف دین داران و مؤمنان را شناخت، پس از چه طریقى مىتوان به این مهم دست یافت؟!
قرآن کریم براى آنکه عظمت معانى و مفاهیم قرآن را به ما بفهماند، مىفرماید:
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ
اگر این قرآن را بر کوهى فرو مىفرستادیم، یقیناً آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و]از هم پاشیده مىدیدى!
یعنى دلى که قرآن بر آن اثر نمىکند و در اثر شنیدن قرآن به طپش نمىافتد، از سنگ سختتر است!
اگر قرآن بر کوهى نازل شده بود، از هم مىشکافت، اما دل هاى برخى (و بلکه بسیارى) از انسان ها به قدرى سخت است که آیات قرآن هیچ حرکت و تحولى در آن ایجاد نمىکند و سر سوزنى بر آن تأثیر ندارد!
به راستى ما را چه مىشود که در مقابل آیات الهى این گونه سرد و بى روح بر جاى مىمانیم؟
آیا وقت آن نرسیده که در وضع دل و روح خود تجدید نظرى کنیم و کمى هم با الله تعالی و آیات الهى انس پیدا کنیم؟
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ
آیا براى کسانى که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده که دل هایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن]گردد و مانند کسانى نباشند که از پیش به آنها کتاب داده شد و [عمر و]انتظار بر آنان به درازا کشید، و دل هایشان سخت گردید؟
آیاوقت آن نشده که مؤمنان حالت خشوع پیدا کنند و مانند کسانى نباشند که به مرور زمان آن چنان سنگ دل شدهاند که حتى قطرهاى اشک در چشمانشان ظاهر نمىشود؟
آیا هنگام خارج شدن از این حالت جمود و یخ زدگى قلب ها فرا نرسیده است؟
چه بسیار کسانى که در اثر حرارت آیات قرآن، یخ هاى قلب و روحشان آب شده و به دامان الله سبحانه و تعالی بازگشتهاند.
چرا ما یکى از آنان نباشیم؟
داستان فضیل بن عیاض معروف است.
فضیل راهزن بود. شبى در حین دزدى و بالا رفتن از دیوار خانه مردم، شنید که صاحب خانه همین آیه (اَلَمْ یَأْنِ…) را تلاوت مىکند. این آیه به یک باره فضیل را تکان داد و انقلابى در او پدید آورد. همان جا توبه کرد و گفت: «چرا، وقتش رسیده است»!
او با همین یک آیه آن چنان عوض شد که از برگزیدگان و موحدین گردید.
من و تو نیز بایستی تغییر کنیم، و آنچه حقیقت و روح نماز و دین است، با عمق معنوی آن، باستی آنرا درک کرده، در ساحه ی عمل آن را پیاده کنیم.
برادر و خواهر مسلمان!
لطفاً این مضامین خیلی مهم و حیاتی را با تمام خانواده، اقارب، دوستان، و همکاران تان شریک سازید، و در رشد فکری، عقیدتی، ایمانی و وجدانی همنوع تان اقلاً یک امر خیری را، مایه ی حصولِ صدقات جاریه ی تان سازید.
جزاکم الله خیراً!