دستهبندی نشده
داستان زیبا و عبرت آمیز
برادر عزیز و خواهر مسلمانم!
کتاب پر محتوای ابن قدامه ( کتاب التوابین) را مطالعه مینمودم و در لابلای داستان های توابین، به این داستان زیبا و عبرت آمیز سرخوردم.
سبحان الله!
آنقدر از محاورهٔ الله تعالی با موسی (ع) و توبهٔ شخص عاصی لذت بردم، که به رحمت و بزرگی ذات ذولجلال چشمانم از اشک به سوزش افتاد.
میخواهم این داستان را با شما در میان بگذارم، شاید اشک چشمی و منگ قلبی را بَرکند، و از دل به ما دعای خیری بفرستد، تا ما نیزاز ردیف عاصیان، در ردیف مغفرت شوندگان قرارگیریم.
بنیاسرائیل در دوران موسی علیه السلام دچار خشکسالی شدند.
مردم به نزد موسی (ع) آمدند و گفتند:
ای کلیم الله، نزد الله تعال برایمان دعا کن تا باران نصیب ما کند.
موسی (ع) فرمود: « الها… باران خود را بر ما نازل کن و رحمتت را بر ما فرو ریزان. ما را به سبب کودکان شیرخواره و حیوانات و پیران رحم کن»
اما آسمان بیابرتر شد و خورشید، داغتر!
موسی (ع) باز گفت: بار الها بارانمان ده.
الله تعالی فرمود:
چگونه به شما باران عطا کنم در حالی که میان شما بندهای است که چهل سال با گناهان ، با من مبارزه میکند؟
میان مردم ندا ده تا او از میانتان برود چرا که به سبب او باران را از شما بر داشته ام.
موسی (ع) در میان قوم خود چنین فریاد زد:
ای بندهی گناهکار. ای آنکه چهل سال با گناه به جنگ الله تعالی رفتهای.
از میان ما برو که به سبب تو از باران منع شدهایم.
آن بندهٔ گناهکار به راست و چپ خود نگریست.
ندید کسی از میان جمع بیرون رود و دانست خودش همان بندهٔ گناهکار است.
پس با خود گفت:
اگر از میان این همه مردم بیرون روم، میانِ همهٔ بنیاسرائیل رسوا میشوم و اگر میانشان بمانم به سبب من از باران محروم میشوند.
پس سرافگنده شد و اشک ریخت.
سرِ خود را در جامهاش فرو برد و بر کارهای گذشته پشیمان شد و گفت:
الها… سرور من… چهل سال معصیت تو نمودم و تو به من مهلت دادی… اکنون مطیع به درگاه تو آمدهام… مرا بپذیر…
و به همین منوال به درگاهٔ الله تعالی ناله و زاری میکرد.
هنوز دعایش به پایان نرسیده بود که ابر سفیدی آشکار شد و چنان بارید که گویا از دهانهٔ دیگها آب فرو میریخت.
موسی(ع) در شگفت شد و گفت:
بار الها! به ما باران عطا نمودی در حالی که هیچکس از میان ما بیرون نرفت!
الله تعالی فرمود:
ای موسی، به سبب همان کسی که باران را از شما منع کرده بودم، به شما باران عطا کردم!
موسی (ع) گفت:
یا رب، این بندهٔ مطیع را نشانم بده.
الله تعالی فرمود:
من او را در حالی که معصیت میکرد رسوایش نکردم… اکنون که اطاعتم نموده رسوایش کنم؟
لا اله الا الله، محمد رسول الله!
عزیزان!
چقدر زیباست که همین حالا، زمانیکه هنوز دیر نشده، چنین انگیزه ای در دل ایجاد کنیم، و از اعمال و افعال زشتی که باعث بدبختی و غضب الله تعالی در جامعهٔ ما شده، از اعماق دل ، درست همانند این شخص توبه کنیم، توبهٔ راسخ و خالص که سبب خوشنودی الله تعالی گردد،
تا باشد که، دیگر زلزله ئی مُلکِ مان را تکان ندهد، دیگر آفات و بلیاتِ الهی سراغِ باغ و راغ مان نیاید، و دیگر سایهٔ بد هیبت گناهان پیشین باعث درد ها و امراض روحانی افراد جامعهٔ مان نشود.
فساد بس است، گناه بس است، نافرمانی قرآن و کتاب بس است!
تا کَی عزیز؟ تا کَی؟؟؟
اللهم اجعلنا من التوابین و من المتطهرین، یا رب العلمین!
آمــــــــین!