
رای و روایت
نویسنده: سمیع الله داعی
عموما فرآورد های بشری، و خصوصا دین و گزاره های دینی تا امروز که امروز است؛ توسط “رای و روایت” به گونهی موزون و هماهنگ به ما رسیده اند. نه رای به تنهایی کفایت میکرد که ما امروز تراث قوی و انبوهی از معلومات را در اختیار داشتهباشیم و نه هم روایت منفردا این وُسع و توانایی را در خود داشت که آموزه های پیامبر عربی را به قلب و دماغ انسان های این سو و آنسوی دنیا برساند. روایتِ تنها که نشانیِ از رای در آن نباشد نهایت الامر افراطیت و تحجر تولید میکند و از رای به تنهایی که با روایت همنوا نباشد مجموعهی از تئوری های خشکدر ساختار قال فلان ابن فلان به نسلهای بعدی انتقال میشود؛ که اگر هر دو با هم جمع شوند نور آنها زمینیِ را به پهنای مشرق زمین روشن خواهد کرد.
اخصا شریعت اسلامی به باور من یکی از برجسته ترین خصیصههایش قدرت جمع میان رای و روایت بوده است که؛ این امر سبب شده است تا انسان مدرن در دنیای پست مدرن نیازهای عقلانی خود را میتوانند در طَبقدین و دیانت آماده ببیند.
خیل کثیری از محدثین نام آشنای اسلامی اهل رای و بوده اند؛همانطوری که جمع بسیاری از عقلگراهای این امت محدث و روایتگر بوده اند. وقتی امام بخاری در تدوین صحیح البخاری تکیه به رسم الخط ابواب فقهی میکرده و هنگامیکه عیسی ابن حبان بعد از تدریس؛ سال های طولانیِ در حدیث اندیشهی رای باورانه او غالب میشود و زانوی تلمذ را در کنار دروازه فقیه نام آور حنفی امام محمد میزند، حاکی این دیدگاهست که رای و روایت در طول سال های متفاوت با همدیگر بر سر مهر بوده و مهربانانه در کنار هم زیسته اند. هر نوع تلاشی برای جدا کردن این دو از همدیگر منتهی به بن بستی میشود که گشودنآن “صبر گربه و دل شیر” میخواهد. که کلا و حاشا ممکن به نظر برسد!
آنچه از دل روایت های تاریخی آشکار میگردد این نکته است که؛ اصحابرای عموما در خدمت روایت های دست اول خود قرار گرفته اند و گاها به تنقیه و پالایش یک سلسله از روایت هایدست دوم زده اند که؛ به منظور توجیه و تفسیر نصوص ثابت و روایت های اول دینی بوده است و تا حد ممکن سعی کرده اند دست افرادی را که به سوی روایت های دینی دراز شده است از بین ببرند و مجال فرصت طلبی و تشویه چهره اسلامی را از آنها بستانند. به سخن دیگر اساسا رای و روایت در عَرض همدیگر قرار گرفته اند؛اما شواهد تاریخی نشان دهندهی این نکته است که اهل رای بیشتر لطف کرده و رای را در امتداد و طول روایت قرار داده اند؛ تا به گونهی مدافع از روایت الهیاتی و میتافزیکی دفاع کند.
حالا با این وصف آن دستهاز نویسندگانی که خود را پیرو مکتب رای اسلامی میدانند لازمی و ضروری است که کار فکری خود را در تثبیت قرائت ثابت دینی معطوف کنند و تلاش نمایند که؛ در کنار پالایش و تنقیه سلسلهی از احادیث ضعیفه؛ کمر همت ببندن و به نقد علمی و منطقی حلقه های کوچک و بزرگی دست بزنند که در این جامعه آنها نه حرمتی به مقدسات گذاشتن ونه به دین و دیانت و نه هم به فرهنگ ادب.
اگر این کار را کردید دست و پیشانی تان از بوسیدن است.