
زندگینامهی امام نسائی
نام و نسب:
الإمام الحافظ الهمام أبو عبدالرحمن أحمد بن شعیب بن علی بن سنان بن بحر بن دینار نسایی خراسانی.
ایشان در سال ۲۱۴ یا طبق قول مشهور در سال ۲۱۵ هـ.ق. در نَساء دیده به جهان گشود[۱]؛ نسا یکی از شهرهای خراسان است، علامه سمعانی وجه تسمیهاش را چنین بیان نموده است: این شهر از ابتدای اسلام بدین نام مشهور است؛ زیرا هنگامی که مسلمانان ارادهی فتح آن را داشتند، هیچ مردی در این شهر ندیدند و فقط زنان در مقابل مجاهدان قرار داشتند.[۲]
نسا به سال ۳۲ هـ.ق. در زمان خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه به دست عبدالله بن عامر بن کریز به ربیعه بن حبیب به صورت صلح فتح گردید[۳]؛ هنگامی که عامر آن را فتح کرد، احنف بن قیس[۴] و قیس بن هیثم[۵] را بر آن گماشت.
امام نسایی در کودکی تحصیل علم را آغاز نمود و حیات علمیاش را به طور رسمی از پانزده سالگی و سفر به سوی محدث بزرگ خراسان، حافظ قتیبه بن سعید در سال ۲۳۰ شروع کرد و به مدت یک سال و دو ماه نزد وی ماند. قتیبه از حافظان بزرگ زمان خویش است که شیخین هم از وی روایت نمودهاند و نسایی هم از وی بسیار روایت کرده است.
سپس جهت اخذ علم به چهار گوشهی خراسان، حجاز، مصر، عراق، شام، جزیره و… سفر کرد و مصر را جهت سکونت برگزید و در همانجا مشهور شد و منزلتش افزون گشت. وی در علم بی نظیر بود. در محلهی زقاق القنادیل مینشست.
در مصر میان او و حارث بن مسکین عالِم و قاضی مصر واقعهای رخ داد که نسایی در لباسی با کلاه و قبا، که مورد پسند حارث نبود، بر او وارد شد، حارث از این امور که متعلق به حکومت بودند، میترسید، پس از ترس اینکه مبادا نسایی جاسوسی نباشد، او را از داخل شدن در کلاس درس و حضور در میان طلاب باز میداشت؛ لذا امام نسایی پشت درب مینشست، به همین خاطر میبینیم که وقتی از حارث حدیثی را نقل میکند، به هنگام ادا میگوید: الحارث بن مسکین قراءه علیه وأنا أسمع.[۶]
اساتید امام نسایی
امام نسایی علم را از مجموعهای از حفاظ و ائمهی بزرگ فرا گرفت؛ از جمله:
۱- قتیبه بن سعید،
۲- یحیى بن موسى (در سال ۲۳۰)،
۳- اسحاق بن راهویه (در سال ۲۳۸)،
۴- عثمان بن أبیشیبه صاحب مسند و تفسیر (در سال ۲۳۹)،
۵- حافظ محمود بن غیلان مروزی ( در سال ۲۳۹)،
۶- هشام بن عمار شیخ الإسلام دمشق (در سال ۲۴۵).
و نیز بر خی از اقران او مانند امام ابوداوود سلیمان بن أشعث (م۲۷۳) و سلیمان بن سیف حرانی از او روایت نمودهاند[۷]، امام ابوجعفر طحاوی نیز از وی روایت کرده است.[۸]
جایگاه امام نسایی
امام ذهبی، نسایی را بر امام مسلم، ترمذی و ابوداوود مقدم میداند و او را در خط امام بخاری و محدث ابوزرعه قرار داده است. هنگامی که تاج الدین سبکی از ذهبی پرسید که از میان امام مسلم و امام نسایی کدام یک حافظتر است؟ جواب داد: نسایی.
امام طحاوی و منصور فقیه دربارهی وی میگویند: أبو عبدالرحمن إمام من أئمه المسلمین.[۹]
حاکم از دار قطنی نقل میکند که أبو عبدالرحمن از تمام اهل علم زمانش پیشی گرفته است.[۱۰]
و حاکم میگوید: نسائی در فقه و فهم حدیث ید طولایی داشت و کسی که سنن او را مطالعه کند، از گفتارش شگفت زده خواهد شد.[۱۱]
تصنیفات امام نسایی
الف) در علم حدیث:
۱- السنن الکبرى (مشتمل بر حدود ۱۲۰۰۰ حدیث)،
۲- مجتبى؛ هنگامی که امیر وقت از او دربارهی سننش پرسید که آیا همهاش صحیح است؟ فرمود: خیر، امیر گفت: احادیث صحیح را برای ما جداگانه بنویس؛ لذا مجتبى را از آن برگزید.[۱۲]
شاه عبدالعزیز محدث دهلوی نیز این قول را در بستان المحدثین ذکر کرده است.[۱۳]
علامه ذهبی گوید: این صحیح نیست؛ چرا که مجتبى را ابن السُنّی انتخاب کرده است.[۱۴] شاه عبدالعزیز، مجتبى را روایت ابن السنی محدث مشهور میداند.[۱۵]
۳- مسند علی بن أبی طالب،
۴- کتاب خصائص علی بن أبی طالب،
۵- مسند حدیث مالک بن أنس،
۶- فضائل القرآن،
۷- فضائل الصحابه،
۸- عمل الیوم واللیله،
۹- مناسک حج، و…
ب) در علم رجال و علل:
۱- الکُنى،
۲- الضعفاء والمتروکین،
۳- کتاب الطبقات،
۴- تصنیف فی معرفه الإخوه والأخوات من العلماء والرواه، و…
و با این تألیفات زیاد است که حافظ بودن امام نسایی مشخص میشود و به حق میتوان گفت که از امام مسلم أحفظ است، اما، امام مسلم به خاطر دقت در ضبط احادیث صحیح و شرط معروفش مشهور گشته و همین شرط است که او را از دیگران ـ به جز امام بخاری ـ ممتاز کرده است.
جایگاه کتاب سنن نسایی
علامه انورشاه کشمیری، سنن صغرى (مجتبى) از امام نسایی را بعد از صحیح بخاری و صحیح مسلم، صحیحترین کتاب قرار داده است چرا که امام نسایی فرموده است: هر چه را که در الصغرى آوردهام، به نزدم صحیح است. علامه کشمیری میگوید: به نظرم نسائی نیازی به نقد و بررسی ندارد.[۱۶]
ابن خیر اشبیلی در الفهرست با سند خود از ابن أحمر (یکی از راویان سنن از مصنف) نقل کرده که: از عبدالرحیم مکی (یکی از شیوخ مکه) شنیدم که میگفت: مصنَّف نسایی برترین تصنیفات است و در اسلام به مثل آن تألیف نشده است.[۱۷]
بروکلمان، مستشرق آلمانی دربارهی کتاب نسایی میگوید: نسایی هر آنچه را که متعلق به زندگی دینی است، آنها را با تفصیل و استقصاء در سنن خویش جمع کرده است؛ حتى بسیاری از دعاها و اذکاری را که در رکوع و سجده و مابین آن گفته میشود، ذکر کرده است. همچنان که احادیث زیادی را که دربارهی استعاذه و مانند آن است که دیگران روایت نکردهاند، او روایت کرده است. و در ابواب تشریع صیغهها و نصوصی را آورده است که در تمام انواع معاملات جاری میشوند. و با تمام اینها کتاب نسایی استحقاق این مقام بلند را داراست.[۱۸]
راویان کتاب سنن
شاه عبدالعزیز مینگارد: سنن صغرى نسائی که مسمى به مجتبى است، روایت ابن السنی محدث مشهور است، نام او ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق ابن السنی [م ۳۶۴] است. و سنن کبرى نسائی که روایت ابن الأحمر است و نام او ابوبکر محمد بن معاویه است و مشهور به ابن الأحمر گشته.[۱۹]
و دیگر راویان سنن عبارتاند از: ۱- محمد بن القاسم بن سیار (م ۳۲۷)، ۲- فرزند امام نسایی، عبدالکریم بن احمد بن شعیب ابوموسى (م ۳۴۴)، ۳- فرزند امام طحاوی: علی بن أبی جعفر أحمد بن محمّد بن سلامه (م ۳۵۱)، و…
مذهب امام نسایی
ابن أثیر در اوّل جامع الأصول میگوید: او شافعی المذهب بود چنانکه مناسک او بر آن دلالت میکند.[۲۰] و شاه عبدالعزیز نیز همین قول را ذکر نموده است.[۲۱]
علامه سبکی او را در طبقات الشافعیه (۲/۸۳،۸۴) ذکر کرده است.[۲۲]
حافظ ابن تیمیه او را حنبلی گفته است و علامه کشمیری نیز همین قول را ترجیح داده است.[۲۳]
وفات
شاه عبدالعزیز واقعهی وفات امام نسایی را اینگونه بیان کرده است: و سبب موت آن است که چون از تصنیف مناقب مرتضوی ? فارغ شد، خواست که آن کتاب را در جامع دمشق بر ملا بیان کند تا مردم آنجا که به سبب طول سلطنت بنی أمیه میلی به مذهب نواصب پیدا کرده بودند، مهتدی شوند. قدری از آن کتاب کرده بود که سائلی گفت که در مناقب امیر المؤمنین معاویه ? نیز چیزی نوشتهای؟ نسائی گفت که: معاویه را همین بس است که سر به سر نجات یابد، او را مناقب کجاست؟![۲۴] و بعضی گویند که این کلمه هم گفت که نزد من از مناقب او هیچ صحیح نشده مگر حدیث “لَا أشبع اللّهُ بطنه”. عوام مردم او را به تشیع تهمت کرده، لگد کردند و چند ضربهی شدید به خصیتین او رسید که به سبب آن نیم جان شد. خادمانش [او را] برداشته به خانه آوردند. او گفت: مرا همین وقت روانهی مکهی معظمه کنید که در مکه بمیرم یا در راه مکه. گویند که بعد از رسیدن به مکه وفات یافت و در میان صفا و مروه مدفون شد.[۲۵] وفات او روز دوشنبه سیزدهم صفر سال سهصد وسه بوده است و بعضی گویند که در راه وفات کرد در شهر رمله، و از آنجا جنازهی او را به مکه رسانیدند. والله أعلم. ا.هـ.[۲۶]
دارقطنی میگوید: او فقیهترین علمای مصر بود و نسبت به صحیح و سقیم آثار از همه داناتر بود و نسبت به رجال شناخت بیشتری داشت، هنگامی که به این درجه رسید، بر او حسادت ورزیدند، لذا به رمله (شهری در فلسطین) رفت، در آنجا از او خواستند که فضایل معاویه ? را بیان کند، او امتناع ورزید، لذا او را در مسجد جامع مورد ضرب و شتم قرار دادند. او به همراهانش گفت: مرا به مکه ببرید. و چنین کردند در حالی که به علت ضربات وارده بیمار شده بود تا اینکه در مکه به مقام شهادت نایل آمد.[۲۷] و برخی گویند: همانجا در شهر رمله وفات کرد و در بیت المقدس دفن گردید و همین قول از امام طحاوی منقول است.[۲۸]
سال وفاتش ۳۰۳ هـ.ق. است و ۸۸ سال عمر کرد.[۲۹] رحمه الله تعالى ورضی عنه.
____________________
منابع:
البدایه والنهایه، حافظ ابن کثیر دمشقی، تحقیق مکتب تحقیق التراث، دار إحیاء التراث العربی، بیروت ۱۴۱۳ هـ. بستان المحدثین، شاه عبدالعزیز محدث دهلوی، ایچ ایم سعید کمپنی کراچی، بیتا. بستان المحدثین، ترجمهی عربی د. محمد اکرم ندوی، دار الغرب الإسلامی، ط. الأولى ۲۰۰۲ م. السنن الکبرى، امام نسائی، تحقیق حسن عبدالمنعم شلبی زیر نظر شعیب الأرنؤوط، مؤسسه الرساله، بیروت، ط. الأولى ۱۴۲۱ هـ. السنن الکبرى، امام نسائی، تحقیق د. عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، دار الکتب العلمیه، ط. الأولى ۱۴۱۱ هـ. سیر أعلام النبلاء، حافظ شمس الدین ذهبی، تحقیق زیر نظر شعیب الأرنؤوط، مؤسسه الرساله، بیروت، ط. العاشره ۱۴۱۴ هـ. فیض الباری على صحیح البخاری، امام کشمیری، تحقیق مولانا بدرعالم میرٹهی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ط. الأولى ۱۴۲۶ هـ. معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
پی نوشت:
[۱]- در نسخهی فارسی بستان المحدثین ۲۱۴ آمده بود، ولی در ترجمهی عربی آن ۲۱۵ نوشته شده بود و به سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۲۵) وشذرات الذهب (۳/۲۷) حواله داده شده بود. [۲]- الأنساب (۵/۳۸۱)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۱۳)، مؤسسه الرساله. [۳]- الکامل، ابن عدی (۳/۶۲)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۱۸)، دار الکتب العلمیه. [۴]- شذرات الذهب (۱/۲۷)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۱۸)، دار الکتب العلمیه. [۵]- تاریخ الرسل والملوک (۵/۸۴)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۱۸)، دار الکتب العلمیه. [۶]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۳۰). [۷]- السنن الکبرى (۱/۲۰)، دار الکتب العلمیه. [۸]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۲۷). [۹]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۰). [۱۰]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۰). [۱۱]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۳۰). [۱۲]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۳۱). [۱۳]- بستان المحدثین (۲۹۶،۲۹۷). [۱۴]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۳۱). [۱۵]- بستان المحدثین (۲۹۵). [۱۶]- فیض الباری (۱/۵۲). [۱۷]- الفهرس (۱۱۷)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۳۶)، مؤسسه الرساله. [۱۸]- تاریخ الأدب العربی (۳/۱۹۶)، به نقل از السنن الکبرى (۱/۳۷)، مؤسسه الرساله. [۱۹]- بستان المحدثین (۲۹۵). [۲۰]- سیر أعلام النبلاء (۱۴/۱۳۰). [۲۱]- بستان المحدثین (۲۹۶). [۲۲]- معجم المؤلفین (۱/۲۴۴). [۲۳]- فیض الباری (۱/۵۳). [۲۴]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۰). [۲۵]- همین قول از دارقطنی منقول است؛ السنن الکبرى (۱/۲۳)، دار الکتب العلمیه. [۲۶]- بستان المحدثین (۲۹۷،۲۹۸). [۲۷]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۱). [۲۸]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۱). علامه ذهبی، تاج سبکی و صفدی نیز این قول را ترجیح دادهاند؛ السنن الکبرى (۱/۲۳)، دار الکتب العلمیه. [۲۹]- البدایه والنهایه (۱۱/۱۴۱).