
زندگینامه عطار نیشابوری
نویسنده: عبدالحکیم سیدزاده
ولادت و خانواده:
فرید الدین ابوحامد محمد ابن ابی بکر ابراهیم ابن اسحق نیشابوری، متخلص به عطار در ماه شعبان ۵۱۳ هجری در کدگن از توابع نیشابور تولد یافت.
پزشکی عطار:
از پدرش پیشهی عطاری و طبابت را به ارث برده بود و بعد از وفات پدر آن را توسعه داد و بیحدّ معروف و ماهر بود .
تصوف عطار:
علامه شبلی نعمانی هندی رحمه الله مینویسد: عطار از دوران کودکی درد و سوز نهانی داشته است.[۱] عطار در مقدمه تذکره الاولیاء مینویسد: بیسببی از کودکی باز[۲] دوستی این طایفه در جانم موج میزد و همه وقت مفرح دل من سخن ایشان بود.
پدر عطار مرید قطب الدین حیدر از مجذوبان مشهور و تا سال ۵۹۷ هجری در قید حیات بود، و عطار اوایل عمر به دست او در رشتهی تصوف داخل گردید.
جامی در نفخات الانس نوشته: وی مرید شیخ مجدالدین بغدادی است و بعضی گفتهاند که وی اویسی بوده است.[۳]
عطار در مقدمه تذکره الاولیاء مینویسد: … بعد از قرآن و حدیث بهترین سخنها، سخن ایشان دیدم و جمله سخن ایشان شرح احادیث و قرآن دیدم و خود را بهاین شغل درافگندم تا اگر از ایشان نیستم باری خود را به ایشان تشبه کرده باشم که: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنْهُمْ».
شیخ عطار توأم با کار پزشکی به تصوف و شعر گویی مشغول بوده است؛ چنانکه میگوید:
مصیبت نامه کاندوه جهان است الهی نامه کاسرار جهان است
به داروخانه هر دو کردم آغاز چه گویم زود رستم زان و این باز
شبلی هندی دربارهی شعر عطار مینویسد: اگرچه افکار و خیالاتش در تصوف نسبت به حکیم سنایی چندان دقیق نیستند؛ لیکن زبان به درجهای صاف است که گویی این شیوه به او خاتمه پیدا کرده است، هر خاطره و خیال را به قدری بیتکلف و ساده و روان بیان میکند که حتى در نثر نمیشود زیاده از آن صاف و روشن بیان نمود. به علاوه قوهی تخیل هم به اعلى درجه است. در ایجاد معانی نغز و مرغوب ید طولائی دارد و معانیای هم که از پیش ایجاد شدهاند، او با اسلوبی آنها را ادا میکند که تازه و بکر به نظر میرسند.
شادروان دکتر معین مینویسد: سخن عطار با سوز و عشق همراه است. و برای بیان معانی عالی عرفانی، سخنان بیپیرایه و روان را برگزیده که در عین حال به فصاحت و بلاغت و انسجام متصف است.[۴]
جامی مینویسد: و آن قدر اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید که در مثنویات و غزلیات وی اندراج یافته که در سخنان هیچ یک از این طایفه یافت نمیشود.[۵]
تألیفات:
اسرار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه، منطق الطیر، مختار نامه، دیوان اشعار، پندنامه، خسرو نامه و تذکره الاولیاء.
قدردانی شعرای بزرگ از عطار:
الف) مولانا:
منآنملّای رومم کهازنظمم شکرریزد ولیکن درسخنگفتنغلام شیخعطارم
عطار روح بود وسنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
ب) مولانا عبدالرحمن جامی:
خواجه مزکوم[۶] است از آن منکر شود عطار را
ج) شاه نعمت الله ولی:
گمان کج مبر بشنو ز عطار هرآن کو درخداگم شد خدا نیست
تخریب عطار و جعل کتاب به نام او:
در حدود دو قرن پس از عطار واقعی، عطار کاذبی میزیسته است و کتابهای زیادی را که خرافی و عامیانهاند، نوشته و به عطار نسبت داده است.
آقای سعید نفیسی مینویسند: در نظر من چون آفتاب روشن است که مردی در قرن نهم بوده است از مردم تون که دلش میخواسته به شاعری و پیشوایی فکری کارش در جهان بگیرد. نخست تخلص خود را عطار و لقب خود را فرید الدین گذاشته و از فرید الدین عطار نیشابوری این مردی که زبان ملکوتی و بیان آسمانی او در جهانِ جان و دل حکمرانی خواهد کرد، اسرار نامه و الهی نامه و مصیبت نامه و مختار نامه و تذکره الاولیاء و جواهر نامه و شرح القلب را دزدیده و چون خسرو نامه و پند نامه و دیوان و منطق الطیر بسیار معروف بوده و همه کس میدانسته است از فرید الدین عطار نیشابوری است، جرأت نکرده است آنها را بدزدد و برای این که جامه دزدی را وصلهای از خود بزند، سیزده کتاب بیمغز پر از یاوه هم از خود ساخته و در میان آنها داخل کرده است.
از جملهی این کتابهای جعلی، کتاب مظهر العجایب است که با سبکی عامیانه و مطالبی کودکانه نوشته شده است. خاورشناس بزرگ انگلیسی ادوارد براون Edward Browne که از جعل و تعصب و افترای بعضی فارسی زبانان بیخبر بوده، در اشتباه افتاده و در کتاب تاریخ ادبیات ایران چنین قضاوت نادرستی کرده است: علت بیمایگی کتاب مظهر العجایب و لسان الغیب این است که عطار هنگام نوشتن این دو کتاب سالخورده و ناتوان بوده است!
همچنین Edgar Blochet فرانسوی که فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانه ملی پاریس را گرد آورده (جلد سوم صفحه: ۷۸) دربارهی این دو کتاب چنین میگوید: «در میان آثار عطار اینها از همه بدتر است. پیداست که عطار هنگام تألیف آنها بسیار پیر شده و نیروی شعر ساختن را یکباره از دست داده بود.» و در جای دیگر یقیناً تحت تأثیر همین کتابهای مجعول مینویسد: «عطار در تألیفات خود سهل انگاری تأسف آوری به خرج داده و از ارزش کار خود بسی کاسته است!». «وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» [النساء/۱۵۷]؛ ولیکن کار بر آنان مشتبه شد.
انگیزههای جعل:
آقای فؤاد روحانی مینویسد: لیکن باید به یاد داشت که دواعی و موجبات جعل در آن اعصار فراوان بوده و چه بسا که جاعلین نه برای کسب شهرت، یا از راه بدخواهی و خبث، بلکه برای کسب مثوبات اخروی و ترویج معتقدات خود به جعل میپرداختند. این طبقه که باید آنان را جاعلین با حسن نیت نام نهاد آنچه را که خود به حقانیت آن ایمان داشتند، در قالب احادیث و اخبار و کلمات انبیاء و ائمه و اولیاء میریختند و بیمحابا به آن بزرگان نسبت میدادند تا در نفوس مردم بیشتر جایگزین گردد و از این رهگذر ابداً دغدغهای به دل راه نمیدادند و دستخوش ملامت وجدان نمیشدند. به اغلب احتمال جعل و تخلیط در آثار عطار نیز به همین نحو و از ناحیه هواداران متعصب مذهب تشیع حاصل شده است[۷].
افتراگری جسور، ابیاتی از پند نامه را که در فضیلت ائمه مجتهدین اهل سنت است، تحریف نموده و برخی را که نتوانسته تحریف کند، حذف کرده است؛ اصل ابیات:
بوحنیفه بُد امامِ با صفا آن سراجِ امّتانِ مصطفی
بادْ فضلِ حق قرینِ جان او شاد باد، ارواح شاگردان او
صاحبش، بویوسف قاضی شده وز محمد، ذوالمِنن راضی شده
شافعی ادریس و مالک با زُفَر یافت زیشان دین احمد زیب و فر
احمد حنبل که بود او مرد حق در همه چیز از همه برده سبق
ابیات تحریفی!!!
مرتضی آن رازدار انّما آن سراج امّتان مصطفى
بود نور حق قرین جان او برگذشت از عرش حق ایوان او
پس حسن آنگه حسین فرزند او که غذاشان بود از انوار هو
جمله فرزندانشان نور بصر یافت ز ایشان دین احمد زیب و فر
عشق به خلفای راشدین رضی الله عنهم:
عطار در بیشتر کتابهای[۸] شعری خود پس از حمد خدا و نعت پیامبر صلى الله علیه وسلم در مناقب خلفای راشدین ابیات بسیار زیبا و پرمحتوایی سروده است و بر مخالفان آنها به شدت یورش برده؛ چنانکه در الهی نامه[۹] مینویسد:
چو پیغمبر ابوبکر و عمر را بصر خواند اینیک وسمع آن دگر را
نبی چون هردورا سمع وبصر خواند کسی کاین دوندارد کور وکر ماند
و در مصیبت نامه پس از رد بر دشمنان ابوبکر رضی الله عنه میگوید:
گر بدی گفتند مشتی بیفروغ در حق او آن دروغست آن دروغ
و در منطق الطیر پس از بیان مناقب عمر رضی الله عنه میگوید:
بر تو گر این خواجگی آید به سر زین غمت صد آتش افتد در جگر
و پس از بیان مناقب امیر المؤمنین عثمان غنی رضی الله عنه مینویسد:
گر او را دشمنی در کان باشد به معنا نائب فرعون باشد
و در اسرار نامه، در پایان مناقب خلفای راشدین به صورت خلاصه میگوید:
همیشه چار رکن شرع آباد ز سعی دو خُسر بود و دو داماد
دفاع از صحابه رضی الله عنهم، مذمّت تعصب و ندای وحدت اسلامی:
ای گرفتار تعصب ماندهای دایماً در بغض و در حب ماندهای
گر تو لاف از عقل و از لُب میزنی پس چرا دم در تعصب میزنی
در خلافت میل نیست ای بیخبر میل کی آید ز بوبکر و عمر
میل اگر بودی در آن دو مقتدا هر دو کردندی پسر را پیشوا
هر دو گر بردند حق از حقوران منع واجب آمدی بر دیگران
(منطق الطیر)
ز نادانی دلی پر زرق و پر مکر گرفتار علی گشتی و بوبکر
گهی این یک بود نزد تو مقبول گهی آن یک شود از کار معزول
همه عمرت در این محنت نشستی ندانم تا خدا را کی پرستی
ترا چند از هوا، راه خدا گیر خدایت گر ازین پرسد مرا گیر
(اسرار نامه)
بیتعصب گرد و بیتقلید شو شرک سوز و غرقهی توحید شو
گر تو بر تقلید خواهی رفت راه کوه باشی، نه جوی ارزی نه کاه
کره خر بر شریعت کی رود یا رود جز بر طبیعت کی رود
چون صحابه غرق توحید آمدند نه چو تو پس رو به تقلید آمدند
چون صحابه یک به یک آزادهاند در هدایت چون نجوم افتادهاند
گر کسی در یک تن ازآن قوم پاک کرد طعنی بر ستاره ریخت خاک
هر یکی چون از فلک تابندهاند رهبرند و راهرو تا زندهاند
نور بخشند و جهان افروز پاک گر تو کوری مینبینی زان چه باک
(مصیبت نامه)
گر کنی تکذیب اصحاب رسول قول پیغمبر نکردستی قبول
گفت: هر یاریم نجمی روشن است بهترین قرنها قرن من است
بهترین خلق یاران مناند اقربا و دوستداران مناند
بهترین چون نزد تو باشد بتر کی توان گفتن ترا صاحب نظر
کی روا داری که اصحاب رسول مرد ناحق را کنند از جان قبول
یا نشانندش به جای مصطفا بر صحابه نیست این باطل روا
اختیار جمله شان گر نیست راست اختیار جمع قرآن پس خطاست
بل هر چه اصحاب پیغمبر کنند حق کنند و لایق حق ور کنند
(منطق الطیر)
پاسخ عطار به افتراء بر اهل سنت:
شیخ عطار در اولین مبحث از تذکره الاولیاء که بیان زندگانی حضرت جعفر صادق علیه السلام است، مینویسد: و عجب دارم از آن قوم کهایشان خیال بندند که اهل سنّت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است،[۱۰] که اهل سنت و جماعت اهل بیت را باید گفت به حقیقت. و من آن نمیدانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن میدانم که هرکه به محمد صلى الله علیه وسلم ایمان دارد و به فرزندان و یارانش ایمان ندارد، او به محمد صلى الله علیه وسلم ایمان ندارد؛ تا به حدی که شافعی رضی الله عنه در دوستی اهل بیت تا به غایتی بوده است که به رفضش نسبت کردند و محبوس کردند و او در این معنی شعری گفته است و یک بیت از آن این است:
لَوْ کان رَفضْاً حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ فَلْیشْهَدِ الثَّقَلانِ أَنّیِ رافِضُ
یعنی: اگر دوستی آل محمّد صلى الله علیه وسلم رفض است، گو جمله جن و انس گواهی دهند به رفض من. و اگر آل و اصحاب رسول دانستن[۱۱] از اصول ایمان نیست، بسی فضول که به کار نمیباید.[۱۲]
میشناسی اگر این نیز بدانی زیان ندارد، بلکه انصاف آن است که چون پادشاه دنیا و آخرت محمد صلى الله علیه وسلم را میدانی[۱۳] وُزَراء او را به جای خود میباید شناخت و صحابه رضی الله عنهم را به جای خود، و فرزندان او را به جای خود میباید شناخت، تا سنّی پاک باشی و با هیچ کس از پیوستگان پادشاهت کار نبوَد، چنان که از ابوحنیفه رضی الله عنه پرسیدند: از پیوستگان پیغمبر صلى الله علیه وسلم کدام فاضلتر؟ گفت: از پیران صدیق و فاروق و از جوانان عثمان و علی و از زنان عایشه و از دختران فاطمه رضی الله عنهم.[۱۴]
وفات:
جامی مینویسد: و حضرت شیخ در تاریخ سنه سبع و عشرین و ستمائه (۶۲۷) بر دست کفار شهادت یافته و سن مبارک وی در آن وقت میگویند که صد و چهارده سال بوده. و قبر وی در نیشابور است؛ رحمه الله تعالى[۱۵].
شیخ عطار حق فریدالدین آفتاب سپهر دانش و دین
عمر او یکصد و چهارده سال بود از لطف ایزد متعال
سال ترحیل آن مِه دوران قبله اهل جنّت است بدان
(۶۲۷ هـ. ق)
[۱]– شعر العجم، با ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی، ناشر دنیای کتاب. چاپ سوم ۱۳۶۸، جلد ۲، ص۷٫
[۲]– یعنی: از کودکی بهاین سو.
[۳]– ص ۵۹۶ شماره ۵۷۳٫
[۴]– فرهنگ فارسی معین.
[۵]– نفخات الانس، ص/۵۹۷، نورالدین عبدالرحمن جامی به تصحیح دکتر محمود عابدی، انشارات اطلاعات.
[۶]– مزکوم: زکامزده.
[۷]– مقدمات الهی نامه ص ۱۲٫ به تصحیح فؤاد روحانی. انتشارات زوّار.
[۸]– مانند الهی نامه، اسرار نامه، پند نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه، خسرو نامه.
[۹]– همان.
[۱۰]– میان آنها اختلاف و فاصلهای است.
[۱۱]– دانستن، شناختن.
[۱۲]– لازم نیست.
[۱۳]– میشناسی.
[۱۴]– تذکره الاولیاء انتشارات پیمان.
[۱۵]– نفخات الاُنس، ص ۵۹۸، شماره ۵۷۳٫ انتشارات اطلاعات.