
سوء تفاهم های زبان
متاسفانه زبان یک عنصر ناکارامد است،به جای آنکه به درک متقابل و بهبود روابط انسانی کمک کند اوضاع را پیچیده تَر کرده و بر سوء تفاهم ها می افزاید.
بدفهمی ها عامل اساسی سوء برداشت های آدمیان است و در عصر ما به علت کاهش ارتباطات کلامی بیشتر بروز و حضور دارد.
کسی وقت برای توضیح دادن مطلب ندارد و یا اگر هم فرصتی باشد به علت رشد ناکافی مهارتهای ارتباطی سخن در نمی گیرد.
نتیجه ی همه ی این موارد آن است که انسان های امروز کمتر موفق می شوند گرم بگیرند و صمیمی شوند.
این مختصه ی عصر ماست و ظاهرا بسیاری از ناکامی ها و نارواداری ها هم از همین بستر بر می خیزد.
چه باید کرد و چگونه این عیب را رفو کرد؟
رفوگری محتاج غربال گری است تا اولا این فرض به جزم بیشتری برسد و سپس بر این جزم عزم بایسته تری گرفته شود.
نکته ی بعدی تلاش جهت رشد مهارتهای ارتباطی و کلامی است،ما و بخصوص فرزندانمان محتاج کسب این مهارتها هستند تا فهیمانه گوش دهند و کریمانه برخورد کنند و تا درست نفهمیده اند قضاوت نکنند.
میشل فوکو بر ناکارامدی زبان انگشت گذاشت و به ما توجه داد که زبان با واژه گانش علی رغم بیان در انتقال مفاهیم لنگان است.
ما سرشار از مثل و غزل و نظم و نثریم و عموم مردم قادر به درک ایهام ها نیستند تازه اگر بر اینها روحیات و خلفیات و روان ها را بیفزاییم کار دشوارتر می شود.