
شخصیتی ساجد!
زیباترین حالت انسان، زمانی است که سجده میبرد…
زیباترین سجده نیز هنگامی است که رسول خدا (ص) سجده میبرد..!! سجده چیست؟ این است که هفت عضو بدنت: صورت، دو دست، دو زانو و دو پایت را به خاطر تکریم و تعظیم خدا و خشوع در برابر او بر زمین بگذاری.
رسول خدا (ص) این سجده را در نماز و در سجدههای تلاوت،هنگام خواندن قرآن و رسیدن به آیات مشخصی که تعدادشان یازده مورد در قرآن کریم است، مقرر داشته است. از این رو، رسول خدا (ص) پس از تلاوت هر یک از این آیات، شتابان به سجده میرفت، از جمله آیه ذیل:
«فَاسْجُدُو لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا»: «برای خدا سجده کنید و او را عبادت و اطاعت کنید.»
جز این آیه، آیات دیگری هستند که با تلاوت آنها، مستحب است قاری قرآن سجده کند.
رسول خدا(ص) در این سجده چه میگفت؟
«کَانَ النَّبِیُّ (ص) یَقُوُلُ فِی سُجُودِ الْقرآنِ: سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ، وَشَقَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ، بِحَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ»: «رسول خدا (ص) در سجدهی تلاوت میگفت: صورتم برای کسی سجده میبرد که آن را آفرید و با قدرت و تواناش، چشم و گوش به آن اعطا کرد.»
بیندیش… که در این عبارت: «صورتم برای کسی سجده میبرد که آن را آفرید» زیبایی شخصیت و شیرینی راز و نیاز و نجوا به چشم میخورد.
«سَجَدَ وَجْهِی» صورتم که والاترین و پرافتخارترین جای بدن ام میباشد، تعظیم و کرنش میکند.
برای چه کسی؟… «لِلَّذِی خَلَقَه» برای کسی که آن را بدون داشتن طرح قبلی پدید آورده است. «وَشَقَّ سَمْعَهُ» و دستگاه شنوایی را با آن همه شگفتیها و اسراری که که پزشکان بدان پی بردهاند ابداع کرد «وَ بَصَرَهُ، بِحَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ» و این دو چشم را با دستگاه عجیب شان با قدرت و توان خویش بدو عطا کرد.
این چه نیرو و توانی است که هر لحظه پیوسته و بدون توقف میلیونها چشم و میلیونها دستگاه شنوایی پدید میآورد و ضعف و قوت، شکل و زیبایی و نوآوری هرچشمی با چشم دیگر متفاوت است… این است قدرت و توان شگفت الهی که ابداع و نوآوری اش را پیوسته ادامه میدهد… این چه قدرتی است که توان این همه تنوع و چندگونگی دارد و آنها را به عرصه هستی میآورد؟
پاسخ این است که: «بِحَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ»…
تعبیر بسیار شگفتی است که اقیانوسهایی از معارف و اسرار الهی را در خود جای داده است!! رسول خدا (ص) در این سجده چه میگفت؟ او در سجدههایش میگفت: «اِغْفِرْ لِی، مَا قَدَّمْتُ، وَ مَا أَخَّرْتُ، وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ»: «گناهان پیشین و پسین و پنهان و آشکارم را بیامرز».
آیا رسول خدا (ص) اشتباهاتی مرتکب شده است تا از خداوند درخواست عفو و گذشت از آنها را بکند؟ هرگز! بلکه این جایگاه و مقام خاص اوست که از آن جا به پروردگارش نظر میکند… او هر اندازه پروردگارش را عبادت کند و حق شکرگزاریاش را ادا کند، پایین تر از آن است که سزاوار جلال و عظمت او باشد… زیرا خداوند متعال او را پدید آورده است و راه هدایت را به او نشان داده است: حتی این عبادتها و احساساتی که به وسیلهی آنها به پروردگارش روی میآورد، همگی عطا و روزی خدایند!! حال، چه چیزی برای رسول خدا (ص) باقی مانده است؟ هیچ چیز! چرا که او احساس میکند که خداوند حقی بر او داردکه فراتر از توانایی اوست و از این جهت به خاطر عجز و ناتوانی از ادای حقالله، شتابان از او طلب آمرزش میکند!! در حالی که صورتاش بر روی خاک است، او را میبینی که این چنین فریاد برمیآورد: «اِغْفِرْلِی مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ»: از گناه گذشته و آیندهام در گذر. «وَ مَا اَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ»: گناهان پنهان و آشکارم را بیامرز.
این دعا و راز و نیاز، آن چنان از امتیازات این شخصیت پرده بر میداردکه او را فراتر از شخصت گذشته و آیندهاش اوج میبخشد… این است عظمت انسانیت در والاترین شکل بشریاش، و این است عبودیت و بندگی در ارجمندترین شکل.
هنگامی که رسول خدا (ص) این سخن را بر زبان میآورد، با خدای خویش سخن میگوید نه کس دیگری. آن چه را در راز و نیاز و نجوایش با پروردگارش در سجده میگوید، کلید با شکوهی است که بسیاری از اسرار و انوار این شخصیت بزرگ را برای ما آشکار میکند…
«کَانَ إِذَا سَجَدَ قَالَ: اَلَّّلهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ، وَ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَ بِکَ آمَنْتُ، وَ أَنْتَ رَبِّی، سَجَدَ وَجْهِی لِلَّذِی خَلَقَهُ، وَشَقَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ، فَتَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»
هرگاه به سجده میرفت میگفت: پروردگارا! برای تو سجده کردم، و تسلیم تو شدم و به تو ایمان آوردم؛ تو پروردگار و صاحب اختیار من هستی، صورتم برای کسی سجده میکند که آن را آفرید و به او چشم و گوش عطا کرد، آفرین بر خدایی که بهترین آفریدگار است.»
به امواج نور بنگرید که از قلب مبارکش بر میخیزد و تا اعلی علیّیّن میرود… «أَلَّلهُمَّ لَکَ سَجَدْتُ» خدایا! تنها برای تو، در ظاهر و در باطن سجده کردم و برای کسی دیگر سجده نخواهم کرد، چراکه فقط تو شایستگی آن را داری «وَ لَکَ أَسْلَمْتُ» خودم را تنها به تو میسپارم، چون تو حافظ و نگهدار همه چیز هستی. «وَ بِکَ آمَنْتُ» ایمانی به تو آوردهام که شایستهی جلال و کبریا و جمال تو باشد… ایمان رسول خدا (ص) چیزی است و ایمان سایر مردم چیزی دیگر؛ ایمان رسول خدا (ص) ایمان شهودی است و اگر آن را در یک کفهی ترازو بگذارند و ایمان تمام مردم را در کفهی دیگر، بدون تردید ایمان رسول خدا (ص) سنگینی خواهد کرد و ایمان تمام خلایق پرت و پلا خواهد شد. چرا؟ چون کسی که خداوند او را حامل رسالتاش کرده است، میبایست از مُلک و مَلکوت برای او پرده بردارد؛ پردههایی که برای هیچ کس دیگری از بندگانش کنار نرفتهاند.
رسول خدا (ص) در سفر اسراء و معراج، همه چیز را دید و صبح آن شب از چنان آرامش و اطمینانی برخوردار بود که تاب نگهداری آسمانها و زمین را داشت!!
خداوند متعال میفرماید: «أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى»آیا با او دربارهی چیزی که دیده است، ستیزه میکنید؟ (نجم: ۱۲)
«لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى» او بخشی از نشانههای بزرگ [ و عجایب ملکوت ] پروردگارش را [در آن جا] مشاهده کرد( نجم: ۱۸۰)
میان ایمان کسی که اهل شهود است با ایمان کسی که تنها با چشم سر میبیند، بسیار فاصله و جود دارد!
پیامبر (ص) چه چیز دیگری در سجده میگفت؟
«قَالَتْ عَائِشَهُ: سَمِعْتُهُ یَقُوُلُ فِی سُجُوُدِهِ: أَعُوذُ بِرِضاکَ مِنْ سَخَطَکِ، وَ بِمُعَافَاتِکَ مِن عُقُوبَتِکَ، وَبِکَ مِنْکَ، لَاأُُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ»
عایشه میگوید: از پیامبر (ص) شنیدم که در سجده میگفت: از خشمات به خشنودیات و از کیفرت به آمرزشات و از تو به تو پناه میبرم، نمیتوانم نعمتهایت را شماره کنم و شکر آنها را به جای آورم».
ای مردم دنیا! رسول خدا (ص) را در مقامات توحید نظاره کنید!! چگونه بشر میتواند به این مقام پای نهد و با خدایش این گونه نجوا کند «از خشمات به خشنودیات پناه میبرم و از کیفرت به آمرزشات و از تو به تو»
این راز و نیاز، اوج قلههای توحید است… او چیز هایی دربارهی خدا میداند که مردم از آن بیخبرند.. او میداند که سرانجام هرکاری به سوی او باز میگردد. هیچ پناه گاهی در مقابل عذابش جز نزد او وجود ندارد، از این رو با او نجوا میکند… «بِکَ مِنْکَ»
آن گاه رسول خدا (ص) اعلام میدارد که احاطه و آگاهی کامل بر ذات و صفاتش امری غیر ممکن است و میفرماید: «لَاأُُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ»!! آن گونه که خود را میستایی، ما توان شمارش کردن نعمتها و شکرگزاری آنها را نداریم. تنها تویی که ذات و صفاتات را میشناسی.
این یک درخشش از انوار رسول خدا (ص) بود. علی رغم این که در بالاترین مقامات خداشناسی است، اما این حقیقت را مُسجّل میکند که نمیتواند نعمتهایش را شمارش کند و به ادای شکرشان بپردازد!!
حال، کسانی که از او فرودترند چگونه میتوانند؟ آنان که در تاریکیها و أسفل سافلین غلت میخورند و به خود میپیچند و سپس چنین میپندارند که به حق و حقیقت دست یافتهاند!؟
این بود رسول خدا (ص) در یکی از درخششهای سجدهاش… قلباش چگونه بود؟ جز خدا کسی نداند!!