
لباسهای رنگارنگ باطل
نویسنده: عبدالوحید عمرزهی
از آغاز آفرینش انسان تا به امروز، باطل نیز با انواع لباسهای رنگانگ، خویشتن را آراسته و مقابل حق قد علم کرده است.
لباس تک رنگ حق، با آمیزههای «توحید و فرامین آسمانی» تصویر کاذب و پوشالی و مرداب متعفن باطل را آشکار نموده و پیروانش را از پوشیدن آن برحذر داشته است.
اولین لباس باطل، با رنگ «مکر و حیله» بر تن ابلیس بود که با آن بر جد امجد ما آدمیزادگان، آدم پیامبر از راههای مختلف وارد شد و وی را لغزاند، ولی نهایت امر با ناله و گریههای آدم علیه الصلاه والسلام لباس مکرش پاره و بساطش برچیده شد!
از سلالهی آدم، اگر کسی لباس مکر و حیله، به رنگ ابلیس بر تن کند، او شیطان صفت است نه آدم صفت.
قابیل پیغمبرزاده «لباس حسد رنگ» پوشید و برادرش هابیل را از پای در آورد؛ آنگاه خواهری که با او تولد یافته بود از قلوی قابیل زیباتر بود…، به همین خاطر ابلیس تنور حسد قابیل را با هیزمهای وسوسهاش شعلهور ساخت که سرانجام هابیل برادرش را کشت. به راستی: «تنور حسد همه نیکها و خوبیهای شخص را هیزم خود میکند».
باطل با «لباس کفر» در مقابل آدم ثانی، نوح پیامبر ایستاد. همسر نوح و فرزندش کنعان و بیشتر قومش نیز از باطل استقبال کردند و لباس کفر را زینت تن خود کردند، سرانجام طوفان نوح با فوران آب از زمین و آبشارهای آسمانی آنان را با پیراهنهای کفری رنگشان از فضا محو کرد و حق ریشه دوانید بر زمین و شاخ و برگهایش بر آسمان قد کشید.
نمرود از ابرقدرتهای آن زمان هم، از میان آن لباسهای رنگارنگ باطل به تن کرد و به پیکار با ابراهیم خلیل الله رفت، ولی ابراهیم با لباس تک رنگ توحید از ناحیهی کانال فلکیات و اخترشناسی پیراهن باطل کفر را ناکار آمد اثبات کرد، اما کو گوش شنوا؟ نهایت الامر پشهای لنگ از لشکریان حق در بینی نمرود فرود آمد و او را با لباس کفرش قلع و قمع کرد و پرچم توحید حنیف را تا قیامت برافراشت.
این «لباس سراب گونه کفر» به سرزمین مصر رسید و فرعون آن را به تن کرد، ظاهر خود را چنان آراست که خود را خدا جای زد و در مقابل موسی نبی و پیروانش صف آرائی کرد. اما آخر الامر طعمهی دریای نیل و تا قیامت برای بعدیها مایه عبرت شد! اما لباس حق که همان توحید باشد همچنان پا برجا و ریشههایش ستبر شد.
لباس باطل، با رنگ تعصب و عناد به تن یهودیان شد که رسالت مسیح عیسی بن مردم را جعلی قرار دادند، آموزههای دین موسی علیه السلام را با هزاران رنگ باطل در آمیختند و با تهمتهای ناروایی بر عیسی بن مریم و مادر عفیفهاش مریم عذراء تاختند.
پیروان عیسی مسیح هم دسته گل زیبایی به آب دادند! چنان در محبت عیسی غلو کردند که به وی «خلعت اولوهیت» پوشاندند. اما ماه حق با تابندگی بیشتر از میان ریگزارهای بطحاء سراسر گیتی را منور کرد! و درخت توحید را تا قیامت بارور و تنومندتر ساخت. افراط و تفریط از منش یهود و نصاراست، نه امت وسط پیامبر اسلام.
مشرکین مکه با «لباسی به انواع رنگهای شرک،» در میدانهای بدر و احد به پیکار پیامبر اسلام پرداختند و برادران معنوی آنان، منافقین نیز با «لباس دو رنگ نفاق» نقشههای عمیقی در بدنهای دین اسلام طراحی کردند که خساراتهای ناشی از آن شکافهای عمیقی در بدنه اسلام وارد کرد. پیامبر با پوشاندن لباس و و لوای توحید بر شاگردانش جرثومهی شرک و نفاق را از سرزمین مبارک بطحاء برداشت و لباس توحید و لوای آن را بر مسلمانان و پیروان واقعیاش هدیه کرد و تا اینکه تربیتیافتگان مکتبش صورت جهان را از انواع شرک، کفر، خرافات، بدعات و… غبارروبی کردند.
مرتدین با پوشیدن «لباس ارتداد» به میدان آمدند، که ناگه ستارهای از منظومهی شمس نبوت با نور ایمانیاش آنها را جایشان نشاند و لباس نجس ارتداد را تکه و پار کرد و شعار ماندگاری را سر داد: «اینقص الدین وانا حی»؛ در دین خدا نقصان بیاید و من زنده باشم؟ که بعدیها با تاسی از این «شعار حق» انواع آلودگیها را از سیمای درخشندهی دین مبین اسلام پاک و صاف میکنند.
خوارج «لباس باطل تکفیر» را به تن کردند و با آن جان و مال مسلمان را در معرض خطر انداختند؛ این جاه طلبان خونخوار، آیات الهی را وارونه تفسیر و ترجمه میکردند. و تا جائی پیشروی کردند که خلیفه عادل رسول الله و شیر خدا حیدر کرار علی مرتضی را تکفیر نمودند.
جهمیه، قدریه، کرامیه و… از دیگر لباسهای رنگارنگ باطل بودند که بسیاری از نادانان از این لباسهای به ظاهر زیبا و به باطن متعفن برای خود منهج ساختند. دیری نپایید رنگ متعفن آنها فضا را آغشته و بدبو کرد و با تیرکهای حق شستشو شدند و از صحنهی گیتی برای همیشه برچیده شدند.
«فلسفه،» رنگ دیگری از لباسهای مرموز باطل بود که بر سیمای شفاف اسلام پردههای شک و شبهه انداخت، که نهایتا غزالی علم دار واقعی توحید و اسلام با ابزار خود فلاسفه، پردههای ظلمانی آن را درید و کمرش را شکست که تا امروز فلسفه نتوانسته کمرش را راست کند.
انگلیس با پوشیدن «لباس مکارانهاش» چهرهی علمای ربانی را غبارآلود جلوه داد و با آنان به پیکار توحید و حق پرداخت. بسیاری را جامه شهادت پوشاند و … اما حق با یک استاد به نام ملا محمود و با یک شاگرد به نام محمود الحسن که بعدها به نام شیخ الهند شهرهی آفاق شد، قد علم کرد و با آب زلال تعالیم نبوی جامه منحوس صاحبان کمپانی هند شرقی را از تن مسلمانان وایتکس شد و جامه زیبا توحید را زیب تن مسلمان کرد که بحمدلله هر روز نو و تازهتر میشود.
امروزه، جهان غرب لباسهای چون «مدهای جدید، تکنولوژی و تجدد و…» را یدک میکشد و به مقابله مسلمانان سینه جلوه میدهد و این نکته را به بوتهی فراموشی سپرده که خوشه چین ما بوده است. جوانان ما خود را از تاریخ درخشان اسلام به تجاهل زده و فریب شعارهای تو خالی غرب را خورده و غلام حلقه بگوش آنان شدهاند. اما غرب و فریبخوردگان آن غافل از این هستند که شعاعهایی از خورشید اسلام به دل شهرهای متمدن آنان تابیده و بسیاری از فرزندان آنان را دلدادهی اسلام و تعالیم حیاتبخش دین اسلام کرده است.
قرآن مجید، لباس حق و باطل را چه زیبا به تصویر میکشد: «أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِیَهٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رابِیًا ۚ وَمِمّا یوقِدونَ عَلَیهِ فِی النّارِ ابتِغاءَ حِلیَهٍ أَو مَتاعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ ۚ کَذٰلِکَ یَضرِبُ اللَّهُ الحَقَّ وَالباطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً ۖ وَأَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ ۚ کَذٰلِکَ یَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ/ رعد، ۱۷٫»
جوان مسلمان به هوش که «لباس یک رنگ توحید» که نسخه تجویز شدهای برای همه چیز توست، را به تن کن تا جامعه از لوثهای شرک، بدعت، خرافات، شخصیتپرستیها پاک و صاف باشد. این را به خاطر بسپار که: با قبول بیتزویر توحید الهی، صفات درون و برون ما جلا میگیرند. خاطر غیرالله را از خاطر و ذهنمان بیرون و دل و دماغ ما را از انواع کثافات و لباسهای رنگارنگ باطل صاف کنیم، تا نور حق بر قطب دلهایمان بتابد .