
مبانی تئوریک و عملی افراطگرایی
نویسنده: سمیع الله داعی
افراطگرایی در یک معنا به خدمتکشیدن عقل در برابر احساسات و به خدمتگرفتن منطق به عوض تفکر است، و به نحوی از همه چیز دین، فرهنگ، سیاست استفاده ابزاری صورت بگیرد و آنها را تبدیل به ایدئولوژی مطلق و غیر قابل انعطافی کند. پس ظاهرا افراطگرایی به هیچ مکتب خاصی وابسته نبوده و از آدرس معینی وارد ساحت اندیشۀ آدمی نمیگردد، به سخن دیگر، تفکر افراطی نوعی از باور و اندیشهای است که از نهان آدمی با زیرساختهای پنهان و آشکار و مبانی تئوریک و عملی سر بیرون میآورد و هیچ مرز و خط سرخی را به رسمیت نمیشناسد. با این وصف اگر افراطیت را با اندیشۀ اسلامی گره بزنیم به حق مصطلحات و امانت علمی خیانت کردیم کما اینکه اگر آن را وابسته به مکتب لبیرالیزم و یا دیموکراسی بپنداریم نیز عین جفا را مرتکب شدیم.
اگر از چون و چندها دربارۀ ماهیت و جوهر افراطگرایی بپرهیزیم به مبانی تئوریک و عملی آن در جوامع مختلف میرسیم، که به تناسب روح حاکم بر جوامع متغییر و متکثراند.
مبانی تئوریک افراطگرایی در جامعۀ افغانستانی:
۱ـ قرائت و برداشت نادرست از اسلام؛
۲ـ ایدئولوژیسازی دین؛
۳ـ جا گرفتن اندیشه های وارداتی؛
۴ـ خلط مفاهیم و مصادیق آنها ووو.
مبانی عملی افراطگرایی در جامعۀ افغانستانی:
۱ـ کنشهای پروژهای افراد مزدبگیر؛
۲ـ لرزهانداختن به باورهای مسلم مردم؛
۳ـ پذیرفتن مبانی تئوریک افراطگرایی بهعنوان اصول لمیتغییر و و و.
ـ هنگامیکه برداشت رسمی و قرائت ایدئولوژیکی از دین – حتا اسلام- طرح شود و استفادهجویان سیاسی و علمای خشک در کنار آن قرار بگیرند، بستر افراطیت پهن میشود و تحجر و ترور میآفریند، و در آنجا هم دین و هم ارزشهای دینی مظلوم قرار گرفته و استفاده ابزاری از آن صورت میگیرد.
این طیف از انسانها انسانیت و اسلامیت را در دستار و چپن مینگرند و به قیمت بازار، نان میخورند و به وزن قیافه و چهرۀ دیگران را احترام و یا نکوهش میکنند. در این تفکر دین نام و نان میدهد و تنها چیزی که نمیدهد انسانیت است و کرامت؛ ظاهرا مخالفت با این تفکر سطحی به چشم نمیخورد، چون وقتی در مقابل این تفکر ایستاد شوی طوری به دیگران معرفی میگردی که گویا بر خلاف دین الهی و کتاب او که قرآن است قرار گرفتهای و این بدین مفهوم که تو در مصاف بیشتر از ۹۵ درصد این مردم قرار داری و با همه آنها مبارزه میکنی. دیوارهای آهنین این تفکر را با علم و فهم اصیل اسلامی میتوان فرو بُرد.
از لحاظ عملی، بازی با احساسات و باورهای مردم که توسط افراد مزدبگیر به گونۀ پروژهای انجام میشود نیز از مبانی عملی تفکر افراطگرایی است. در جوامع اسلامی مردم یک سلسله باورهای اساسیای دارند که حاضر نیستند کسی با آنها بازی کند و یا این ارزشها را به سخریه بگیرد، تجربه تاریخی نه چندان دور در افغانستان نشان داده است که این مردم بخاطر ارزشهای مسلم دینیشان بیشتر از دو ملیون شهید دادهاند و چه بسا از خطرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را نیز با خود حمل کردند ولی حاضر نشدند به فرهنگ وارداتی و بیگانه آری بگویند. وقتی در برابر اندیشۀ کمونستی نه گفتند، مطمئنا حاضر نیستند بنشینند و نظاره کنند که فرهنگشان به تمسخر گرفته میشود، و قدم به قدم طرح غربیسازی جامعه، عملی میشود. در کشوری که بیشتر از ۹۹ درصد مسلمان وجود دارد، برگزاری محافل رقص و پایکوبی رکن رکین و ستون فقرات تفکر افراطگرایی است، افراطگراییای که از نوع غربی و باور مفرطانه اندیشه سرمایهداری است. به همان پیمانهای که کفاندن یک تروریست در شهر و بازار به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان مسلمانان حرام و ناجایز است، دقیق به همان پیمانه، بازی با باورهای دینی مردم حرام و ناجایز است، و آبشخور هر دوی آنها همان تفکر افراطگرایی است.