
پاسخ به تلفن ناشناس
نویسنده: عبدالحکیم سیدزاده
دیروز پس از نماز عصر، در منزل مشغول مطالعه بودم که زنگ موبایلم به صدا در آمد، سلام کردم و گفتم: بفرما!
– گفت: دانشجویم و میخواهم تحقیق کنم، سؤالی دارم لطفاً به آن پاسخ دهید.
– گفتم: در خدمتم!
– گفت: اهل سنت میگویند: صحابه عادلاند، اما با وجود آن صحابه با امیرالمومنین به جنگ جمل و صفین پرداختند و به استناد از تاریخ طبری گفت که پانزدههزار نفر در جنگ جمل کشته شدند، آیا این با عدالت آنان تضاد ندارد؟!
– چنین پاسخ دادم: پیش از پاسخ به عدالت صحابه، به طور مقدمه باید بگویم که سبب جنگ جمل توطئه یهود بوده که وقتی منافع خود را در خطر دیدند، شبانه گروهی از سمت لشکر حضرت علی و گروهی از سمت لشکر مقابل به تیراندازی پرداختند؛ هر یک از دو طرف فکر کردند که گروه مقابل اقدام به جنگ کرده و بدین صورت ناخواسته آنان را به جنگ کشیدند.
در جنگ صفین از نظر اهل سنت حضرت معاویه بر خطا بوده است، اما این خطا مستلزم این نیست که ما بر منابر به سبّ و لعن او بپردازیم، خطای او بر عهدهی اوست به ما ربطی ندارد، به هر حال، جنگ و جدل دربارهی آنان چرا؟ قرآن میگوید:﴿تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾؛ ایشان قومی بودند که مردند و سرِ خود گرفتند، آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است و آنچه شما کسب کردید، از آن شماست، و دربارهی آنچه میکردهاند از شما پرسیده نمیشود (هیچ کس مسؤول اعمال دیگری نیست).
– باز به او گفتم: عزیزم! مشکل شما اینجاست که از یک طرف صحابه را بدترین انسان میدانید و از سوی دیگر پاکی از هر آلودگی را بر آنان واجب میدانید و این همان انتظاری است که از یک پیامبر معصوم برمیآید، عصمت عطای الله به پیامبران است نه وظیفه تحمیلی شما بر صحابه!
چرا از کوچکترین خطای آنان که به سان کاه است، صرفنظر نمیکنید و کوه میسازید و با آن خطا هر چند که از روایت ضعیف ثابت باشد، آنان را به مرز کفر میرسانید یا کافر میپندارید!
عزیزم! عقیده شما در حق صحابه و انتظار عصمتگونه از آنان کاملاً تضاد دارند!
از نظر ما صحابه معصوم نیستند و برخی خطاهائی مرتکب شدهاند ولی خطاهای آنان به سان قطرهی ناپاک در اقیانوس پاک است. هیچ عاقلی با یک قطرهی ناپاک، اقیانوس پاک را نجس نمیداند. آنان آنقدر نیکی و عبادت و جهاد داشتند که خطاهای آنان را کاملاً میپوشانند و محو میکنند و حتی به نیکی بدل میشوند.
عزیزم! عادل بودن به معنای معصوم بودن نیست، بنابراین کاملاً معقول و ممکن است که از یک صحابی خطائی سر بزند که شایستهی مقام عصمت نباشد، ولی با وجود آن با مقام ولایت او منافاتی نداشته باشد.
اهل سنت به تبعیت از قرآن که همهاش از صحابه تعریف و تمجید میکند به بیان محاسن صحابه میپردازند؛ اما منافقین چه در زمان صحابه و چه بعد از آنان از خطاهای آنان کوه ساخته و روایات جعل کردهاند و تاریخ دروغین بنا نهادهاند.
در اسلام به تمام مؤمنان دستور داده شده که عیبها را بپوشانند به خصوص عیوب گذشتگان، نه اینکه بیان آن را عبادت بدانند.
دشمنان همیشه دنبال عیب میگردند، اما دوستان، عیبها را میپوشانند؛ قرآن نیز عیوب صحابه را پوشانده و حتی آنان را معیار ایمان قرار داده است.
– پرسید: معایب صحابه در بسیاری از کتابهای تاریخی و روایی اهل سنت آمده است!
– چنین پاسخ دادم: عزیزم! این روایات را موشها به خانههای اهل سنت آوردهاند و نزد ما اعتبار ندارند، حرف، حرف قرآن است؛ باید به تبعیت از قرآن به تمجید آنان بپردازیم نه اینکه بر خلاف قرآن به استناد از روایات ضعیف و تاریخ مسموم به تخریب آنان مشغول شویم!
مگر ما برای بدگوئی صحابه آفریده شدهایم یا عبادت الله؟ من و تو باید به حال خود بپردازیم و در فکر اصلاح خود باشیم نه اینکه زبان لعن و طعن و تشنیع را در حق دوستان و یاران پیامبر بگشائیم.
– گفت: باید تبرّی کنیم.
– گفتم: تبرّی از شرک و مشرکان است، نه از یاران پیامبر که به نص صریح قرآن معیار ایماناند، اگر تبرّی از هر خطاکاری واجب باشد، پس باید از پدر و مادر و زن و تمام خانواده و همهی مسلمانان تبرّی کنی و حتی از خودت هم باید تبرّی کنی؛ زیرا که اینها همه به مراتب از صحابه گناهان بیشتری دارند و نیکیهای آنان به گَردِ صحابه نمیارزد!
– باز این حدیث را خواند: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه»؛ کسی که امام عصر خود را نشناسد، بر مرگ جاهلیت مرده است. تکلیف جناب معاویه طبق این حدیث چیست؟ مرگ جاهلی که از کفر بدتر است.
– گفتم: مشکل شما همین است که اصل امت اسلامی را به استناد از روایاتی که صریح در فتوای تکفیر نیستند، تکفیر میکنید و سپس به تبعیت از آنان پیروان آنان را تکفیر میکنید، بر اثر همین پدیدهی شوم تکفیر است که امت اسلامی آرامش و امنیت ندارد.
عزیزم! اولاً: معرفت امام از اصول ایمان نیست که نشناختن آن، به معنای کفر باشد.
اصول ایمان در قرآن و روایات صحیح عبارتاند از:
١- ایمان به الله
٢- ایمان به ملائکه
٣- ایمان به کتابهای آسمانی
۴- ایمان به پیامبران
۵- ایمان به آخرت
سپس این آیات را خواندم: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آَمَنَ بِاللهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ﴾ [بقره: ٢٨۵]، ﴿لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آَمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ﴾ [بقره: ۱۷۷].
ثانیاً: معاویه حضرت علی را امام دانسته است و پس از شهادت حضرت علی، حضرت حسن با معاویه صلح کرد و خود معاویه امام بلامنازع قرار گرفت؛ البته با همکاری حضرت حسن و تأیید نهایی ایشان که به عقیدهی شما معصوم است.
ثالثاً: این حدیث فتویٰ تکفیر نیست؛ بلکه احتمال ظاهری آن تشبیه است به این معنا که حالت مرگ او به سان حالت مرگ جاهلیت است در اختلاف و دو دستگی؛ گر چه او بر جاهلیت نیست و مسلمان است. چون در جاهلیت، مردم چنین امامی نداشتند که همه از او اطاعت کنند. منظور این نیست که به صورت کافر میمیرد، بلکه گناهکار میشود و بر گناه میمیرد، اگر توبه نکرده باشد. یا اینکه از باب تهدید و تنفیر است و ظاهر آن مراد نیست.