
گول خورده ای!
نویسنده: کتایون محمودی
انسان ها برای فرار از تکرار و روزمرگی مجبورند در زندگیشان، تنوع ایجاد کنند و برای ساختن آن به بهانههای مختلف و مناسبتهای متفاوت متوسل میشوند که مراسم سوگ و تولد و ازدواج از جملهی آن هستند تا آن روزها و لحظهها برای مدتهای مدید و یا تا آخر عمر خاطرهانگیز شود و از یاد نرود.
توجه به عرف و عادتها و رسوم در هر جامعه میتواند میزان اعتنا به آنها باشد و ایرانیان با پیشینهی پربرگ تاریخی کتابی قطور از رسمهای ماندگار دارند که با افتخار مسلمانی توأمان گشته و هر کدام به نوعی در دیگری اثر گذاشتهاند.
تلفیق عرق ملی با مناسک دینی توانسته معجونی بسازد که گاه جای شگفتی دارد، مردم با احترام به ملیت و علایق ملی در کنار دین و پایبندیهای متعادل آن توانستهاند در مسیری حرکت کنند که بهتر در شناساییشان معرف باشد.
این دو نه تنها در تعارض نیستند که گاه مکمل هم و حسن ختام یکدیگرند.
مراسم ازدواج و حفظ عادات و اضافه کردن رسوم دینی در سرزمین سترگ ایران عمری طولانی دارد، اما سایهی عرف کمرنگ نبوده و به این اتفاق رنگهای متفاوت بخشیده است. توجه به تنوع قومی و ملیتی و حتی مذهبی در کشورمان این سؤال را فرا رویمان مطرح میسازد که چگونه اوامر اصیل دین در ظرایف رسوم نفوذ میکند و ایجاد تضاد نمیکند؟
پاسخ روشن است دین با روحیهی تسامح و تساهل به راحتی میتواند غلطهای عرف را در خود هضم و باورهای درست را تقویت کند.
چهرهی لطیف دین با اعتقادهای درست عرفی مغایر نبودهاند ، چون عرف همواره به شکلی شکیل نمایان میشود و غیر مرسومها مورد تأئید هیچ کدام نیست و اگر جایی آدرسی هست بسیار قوی مینماید که از جایی دیگر به آن فرهنگ تزریق شده و خودجوش نیست.
دقت در تاریخ گذشتهی اقوام مختلف در ایران با توجه به جغرافیا و منطقه میتواند گنگهای نامفهوم را از زیر هالهای از ابرهای نادانی بیرون کشد و چهرهی واقعی خود را نمایاند. اقوام بزرگ و کوچک در گوشه و کنار این دیار با مخصوصها و فاکتورهای متفاوت اما اصیل راز ماندگاری خود را افشا میکنند.
ملت کُرد، بلوچ، عرب، ترک و فارس هرکدام توانستهاند و سالیان دراز با فرهنگهای مختص به خود زندگی کنند و هرگونه تعرض را از خود دور سازند.
پرورش نسلهای متعصب برای حفظ این هویت میتواند بزرگترین تأثیر را در ایجاد ثبات فرهنگی داشته باشد و هرگونه اختلاط نادرست را به شدت سرکوب و پاکسازی نماید.
البته تعامل فرهنگی و نفوذ خرده فرهنگها در صورت تأیید و عدم تعارض هرگز منظور محکوم نیست. بلکه خلط غلطها و ناراستیها و کژیها که عرف را از منطق دور و دورتر کند مدنظر ماست که بایستی از شبیخون آن جلوگیری کرد و قلعهی حفاظت به شدت منسجم گردد تا مبادا به آن خدشهای وارد شود.
فرهنگ کورد ،با پیشینهی هم عمر تاریخ هرگز از این تهاجم جان سالم به در نبرده و مورد تاخت و تاز قشونی و لشکری و فرهنگی بوده و آثار آن در دست نوشتههای گذشته و حال به خوبی ملموس و دیدنی است.
کورد به عنوان بزرگترین تیرهی قومی ، که البته دیگر ملت محسوب میشوند؛ زیرا چهار استان همجوار میتواند موید این ادعا باشد، با شاخصههای مشخص و ممتاز به عنوان اثر گذارترین اقوام در ایران توانسته با حفظ هویت و زبان خود در مسیر این تهاجمها مقاومت کرده و سرفراز از میدانهای کارزار بیرون آید.
اما تراژدی این داستان وقتی شروع شد که دلاوریهای آن و مردمش زیر سایهی شوم طنز و طعنههای دیگران و گاه خودیها رنگ باخت و زبانش، زبان شوخی و مزاح گردید، لباسش به حاشیه رفت و تنها به شکل یک نماد در مراسمها میتوان ردش را گرفت و مراسم و اعیادش با فرهنگهای وارداتی قاطی و حتی گاهی حذف شده است.
مراسم عروسی این ملت که بزرگترین حادثه در طول عمر یک شخص به حساب میآید ، اکنون با طوفان و تهاجم قبول فرهنگ غرب و بیگانه آنچنان رنگ باخته که دیگر نشانی از صدق و حجب و صفای پیش در لعابش نیست و با نوعی سکس و هجو و پوچی آغشته گردیده که گاه با شرکت در آن دهن کجی بزرگ این بیهویتی به شکل جلف و سبک به خوبی آشکار است و آن همه حیا و رسوم شیرین در همهمهی بیمنطق ارگ و سازهای ناساز گم شدهاند.
و این چشمها و چشمهاست که از این همه رنگ رنگی سیر میشود و روحت آزردهی این بدبختی خود باور است که دیگر حالا جزئی از ما شده و برای طردش باید سالها وقت گذاشت. دیگر نه عروس تنها محرم داماد است که به واقع صیغه و عقد محرمیتش برای همه است و نه داماد دیگر آن جوان رعنای متین است .
عروس ، گاه عریان و نیمه عریان با آرایش تند و زننده مثل عروسک خیمه شببازی با حرکاتی ناموزون ملعبهی فیلمبردار مجلس است که نخهای حرکتش را با تمسخر میچرخاند و عکسهای جورواجور میگیرد ، تا آن شب بیاد ماندنی برای همیشه به افتضاح بزرگ ابدی تبدیل شود و بیمعنیترین چیز تنها غیرت است که اگر ذرهای ادا شود برچسب بیکلاسی بر پیشانیها حک میگردد.
تأسفت وقتی بیشتر میشود که همه سنگ تمام میگذارند تا با مخربهای دیگر به اصطلاح مجلس گرمی میکنند و از آهنگهای تند غربی که مخیلهات را تا ساعاتی درگیر سردرد و گیجی میکند، پر کنند و دیگر نشانی از ساز و دهلهای سنتی نیست و همه چیز از جای دیگر نازل شده و مال خودت نیست.
لباسهای ناشکیل و کوتاه جای لباسهای متین و بلند محلی را تنگ کردهاند و خیال میکنی الان است که پرندهی جسمشان از قفس آن همه تنگی بیرون بپرد و محو شود.
یاد حرف بزرگی افتادم که میگفت: وقتی خواستی ملتی را بکشی اول آداب و رسوم و عاداتش را با آنها غریبه کن.
درست این همان شبیخون فرهنگی است که مهاجم از دژ و قلعه و سربازت نمیترسد و به راحتی به حریمهایت سرک میکشد، با همه چیز غریبهات میکند و به راحتی با فرهنگ غلط و بیاصالتشان مأنوس میشوی، آهنگهایی که حتی معنیاش را نمیدانی گوش میدهی و آرایشت را از آنها غلیظتر میکنی ، مبادا جا بمانی!
بیگانه دیگر از شمشیر و خنجرهایمان نمیترسد. او میآید بیآنکه دعوتش کنیم و میرود بیآنکه که فهمیده باشی چه بادین و سنت و فرهنگ و عرف و عادتت کرده است!
او هرگز علمش را به تو ارزان نمیبخشد با پیشرفت و سوادت با این روش مبارزه میکند ، از درون خالیات میکند، طبلی پرصدا میشوی که هیچ بارت نیست و او با خودش و برای مردم خودش سادگی را تبلیغ میکند تا هرچه آرایشی و لوازماتش را در بازارهای تو آب کند.
فرمولهای پیشرفتش تنها در مصرف بیرویهات معنا دارند و وقتی به خودت میآیی که دخترانت بیحیا و پسرهایت بیغیرت شدهاند و شاید وقتی به فکر میافتی که او سالهاست از مرزهایت وارد نشده و تنها با عوض کردن کانالهای ماهواره مسخرهات میکند.
لباس و زبان و از همه مهمتر دینت را نشانه رفته و بیهویت و تروریست و بیظرفیت معرفیات میکند و تو تنها و تنها از شکلش تقلید میکنی و او فضاها را به تسخیر دارد و منابع تو را میدزد و در عوض رنگ مو و رژ لب و کرمهای بیکیفیت برای پوستت میفرستد تا همیشه با آینهی زنگار گرفتهات خلوت کنی و او در اتاقکهای آزمایش برای فردایش برنامههای مناسب پیریزی کند و روزی با کراک و شیشه سوسوی چشمهایت را بگیرد و تا ابد خاموشت سازد که دیگر حتی نشانی از تو باقی نماند و تو مترسک شبکههای تبلیغیاش شوی تویی به بزرگی یک هیچ بزرگتر!
منبع: دانشنامه اسلامی تبیین